به افتخار محمود حسینی زاد



"حین معرفی محمود حسینی زاد در مراسم اهدای نشان گوته، از او به عنوان مهم ترین مترجم ادبیات معاصر آلمان به فارسی یاد شد."

کارل پوپر، پیر بوردیو و بیلی وایدر پیش از محمود حسینی زاد نشان گوته را که نشان رسمی دولت آلمان است، به دست آورده بودند. در سایت موسسه گوته آمده :«ولفگانگ گونتر نویسنده و روزنامه نگار، در سخنرانی تحسین برانگیزش، به شجاعت و جسارت حسینی زاد اشاره می کند که چگونه دست به انتقال مفاهیم از ادبیات معاصر آلمان به فرهنگ خود می زند و در تطبیق فرهنگ ها می کوشد.» حسینی زاد از دهه پنجاه شمسی تالیف و ترجمه را آغاز کرده. نمایشنامه نویسی، لااقل در نیمه ابتدایی فعالیت او برجسته تر است. "نهاده سر غریبانه بر دیوار" اولین نمایشنامه اوست که در 1354 منتشر شده. حوزه ترجمه، به خاطر برگردان آثار برتولد برشت به فارسی، مدیون حسینی زاد است. یودیت هرمان، پتر اشتارم و اووه تیم، نویسندگان معاصر آلمانی زبانی هستند که حسینی زاد به سراغشان رفته تا پلی زده باشد میان دو فرهنگ.

مراسم بزرگداشت محمود حسینی زاد به همت نشر افق که ناشر آثاری چون "اگنس"، "آلیس" و "مثلا برادرم" به ترجمه حسینی زاد است، روز پنجشنبه، نهم آبان ماه در عمارت مسعودیه برگزار خواهد شد.
نشانی: خیابان جمهوری، نرسیده به میدان بهارستان، خیابان ملت، خیابان اکباتان، عمارت مسعودیه.
ساعت 4 تا 6 عصر

تلفن هماهنگی: 66413367


    

«فیلم‌های كتبی سیلویا پلات» و «خاطرات زمستان» را از «کتاب افق» تهیه کنید

«فیلم‌های كتبی سیلویا پلات» مجموعه هفت داستان كوتاه نوشته مریم عباسیان است كه نشر افق ناشر آن است. متاسفانه نشر افق هم در معرفی این نویسنده كوتاهی كرده اما علاقه مندان ادبیات داستانی به اعتبار نام ناشر به سراغ این اثر خواهند رفت. غیر از این نوع نگاه نویسنده در این داستان ها تازه است و نگاه نسل امروز را به پدیده های اطرافش بازتاب می دهد.

«خاطرات زمستان» كتاب دیگری از همین ناشر نوشته پل آستر است كه خجسته كیهان آن را به فارسی برگرداند. خاطرات زمستان سومین زندگینامه داستانی پل آستر است و دو تای قبلی، بخور و نمیر و اختراع انزوا در باره اشتباه ها و شكست های او بودند، اما خاطرات زمستان گذر عمر و نزدیك شدن نویسنده به سال های پیری را ترسیم می كند.

منبع:‌ روزنامه‌ی ایران

تئاتر دیدن در اتاق خودم!

رژین دلفان در وبلاگ «صحنه مرا می‌خواند» نوشته است که؛ چند روز پیش پشت وی‌ترین «کتاب افق» چند DVD تا‌تر دیدم.
 «خشک سالی و دروغ»، «مکبث»، «ایوانف» و «این تابستان فراموشت خواهم کرد».

برایم کمی غریب بود که تا‌تر را بخرم و به خانه ببرم!! هر چهارتایشان را گرفتم. خوشحال بودم چون هرچهار اجرا را از دست داده بودم، اما حالا می‌توانستم ببینمشان. گرچه لذت دیدن تا‌تر ثبت شده با ابزار سینما و تماشای آن در صفحه کوچک لب تاپ، به هیچ وجه قابل مقایسه با حضور در سالن تا‌تر نبود.

شاید بهتر بود که برای ضبط نمایش‌ها اجراهایی جداگانه و بدون حضور تماشاگران انجام می‌شد. صدای خنده و ابراز احساساتشان کمی آزارم می‌داد. وقتی که در سالن تا‌تر نشسته‌ای می‌توانی، نمایش را در یک بسته و حاضرین را در بسته‌ای دیگر ببینی. البته قبول دارم که دو بسته در کنار هم و تاثیر گذار بر هم‌اند. اما به هرحال هرکدام از دیگری مستقل است. ولی وقتی همین نمایش و صدای تماشاگرانش را توی یک بسته داشته باشی زیاد جالب نمی‌شود.

امیدوارم نمایش‌های دیگری هم که نتوانستم ببینم، به کتاب فروشی‌ها بیایند و بتوانم همه را ببینم.

داستان تریسی‌بیکر




داستان تریسی بیکر. نویسنده جکلین ویلسون. تصویرگر نیک شارات. مترجم نسرین وکیلی. ویراستار مژگان کلهر. تهران: افق، کتاب های فندق، ۱۳۹۱. ۱۹۴ صفحه  ۷۵۰۰ تومان  گروه سنی ۱۰ – ۱۵ سال

فاطمه مرتضایی‌فرد؛ تریسی دختر ده ساله ای است که پدر ندارد و مادر که توانایی نگهداری او را ندارد، او را به پرورشگاه سپرده است. تریسی همواره رویای با مادر بودن یا داشتن سرپرستی دلخواه را در سر می پروراند. او بسیار پرخاشگر، عصبی و ناسازگار و سرکش است و همه این رفتارها کافی است که از او کودکی نابهنجار بسازد بطوریکه هم در پرورشگاه و هم در خانه هایی که او را به فرزند خواندگی می پذیرند او با مشکل روبرو می شود. همه از مدکار و مددجوها از دست او عاصی هستند.

این ناراحتی ها کابوس های شبانه و همچنین شب ادراری را در پی دارد و همین نقطه ضعف سبب می شود دیگران او را مسخره کنند. امّا در کنار این نقطه ضعف ها، او به نوشتن علاقه دارد و در حال نوشتن احوالات خودش است که هم خود را تخلیه می کند وهم به آرزوهای دست نیافته خود بعنوان امری تحقق یافته در نوشته های خود اشاره می کند.
 تا اینکه با خانم نویسنده ای به نام کم آشنا می شود و در کنار او احساس امنیت و خوشی می کند و حتی از او می خواهد که او را به فرزندی قبول کند خانم کم قول می دهد فکر کند. رفتار تریسی بتدریج با اطرافیانش فرق می کند و با آنان ارتباط برقرار می کند.
 کتاب از جنبه روانشناسی به کودکانی که از محبت والدین محروم هستند و یا به هر دلیلی عصیان گر و سرکشند، می پردازد و به آنان کمک می کند تا بتوانند در محیط های اجتماعی با دیگران ارتباط برقرار کنند و به آرامش برسند.

«جودی و تابستان پرماجرا» در فهرست پرفروش‌های نشر افق

«جودی و تابستان پرماجرا» نهمین جلد از مجموعه‌ی «جودی دمدمی» است که اردیبهشت امسال از سوی واحد کودک و نوجوان نشر افق (کتابهای فندق) منتشر شد و مورداستقبال مخاطبان عزیز قرار گرفت. این روزها، این کتاب، «ماتیلدا» و «روبی» در صدر فهرست کتاب‌های پرفروش‌ نشر افق در حوزه‌ی کودک و نوجوان هستند.

مجموعه‌ی «جودی دمدمی» اثر «مگان مک‌دونالد» به زبان‌های مختلف ترجمه شده و در سال‌های اخیر، جوایز زیادی را کسب کرده است. در ابتدا، این نویسنده‌ی آمریکایی در یک مجموعه‌ی پنج جلدی درباره‌ی جودی نه ساله و ماجراهایش نوشته بود، ولی توفیق این کتاب و علاقه‌ی کودکان به جودی باعث شد تا خانم مک‌دونالد همچنان نوشتن داستان‌های جودی دمدمی را ادامه بدهد.

راستی، محبوبه نجف‌خانی، مترجم این مجموعه، خبر داده  که به تازگی ترجمه‌ی «جودی دمدمی و سکه شانس» را هم تمام کرده است.

گویا در این جلد، جودی در یک مسابقه سکه‌ای به دست می‌آورد که بر روی آن علامت‌هایی وجود دارد. از وقتی جودی این سکه را به دست می‌آورد، شانس به او روی می‌آورد و در همه‌ی بازی‌ها و مسابقه‌ها برنده می‌شود و ... تا این‌که پس از مدتی این سکه از دست جودی می‌افتد و گم می‌شود. بله، بدشانسی به جودی روی می‌آورد و ....


علاقه‌مندان می‌توانند در صورت تمایل کتاب‌های مجموعه‌ی «جودی دمدمی» را فروش‌گاه کتاب افق (خیابان انقلاب، کنار سینما سپیده، سر کوچه اسکو) تهیه کنند.

روایتی از کابوس‌های یک زن در یک شاهکار ادبی

دافنه دوموریه جایی در یادداشت‌هایش درباره طرح رمان «ربکا» نوشته است: «این کتاب احتمالا درباره تاثیر و نفوذ همسر اول یک مرد بر زندگی همسر دوم اوست. تا آنجا که شب و روزِ زن دوم کابوسی می‌شود... تراژدی در همین نزدیکی‌هاست و بعد، بوم! یک اتفاقی می‌افتد.»

۷۵ سال پیش بود که «ربکا» منتشر شد و امروز، این رمان را شاهکار دوموریه می‌دانند. «ربکا» یکی از کلاسیک‌های ادبیات قرن بیستم است که هنوز هم ماهی چهار هزار نسخه از آن به فروش می‌رود.

راوی رمان، زنی جوان و بدون نام است که رفتارهای همسر دمدمی‌مزاجش، ماکسیم دووینتر، او را سردرگم کرده است. او از آن مردهایی است که می‌گوید: «ازت می‌خوام که با من ازدواج کنی جوجه فسقلی!» همسر اول او که ربکا نام دارد در جریان سانحه‌ی قایق‌سواری غرق شده، اما روح او خانه را ترک نکرده است و در جای جای خانه و همچنین در رفتار خانم دانورس، خدمتکار عمارت، می‌شود حضور او را حس کرد.

پسر «دافنه دوموریه» درباره شباهت مادرش با دو زنی که در این رمان حضور دارند می‌گوید: «مادر شبیه هر دو بود، اما بیشتر شبیه ربکا بود، مخصوصاً در قایق‌سواری. اما راستش اصلاً بدطینتی او را نداشت. جالب است اگر دقت کنید می‌بینید تنها حرف‌های بدی که درباره‌ی ربکا زده می‌شود از زبان شوهرش است.»

خانم دوموریه سال 1907 در لندن به دنیا آمد و دومین دختر از سه دختر خانواده بود. او  اخلاقی پسرانه داشت و عزیزدردانه‌ی بابا بود و در ۲۵ سالگی با براونینگ ازدواج کرد. براونینگ پس از خواندن «روح زنده»، اولین رمان دوموریه، عاشق او و توصیف‌های دقیقش شد. سه فرزند به نام‌های تسا، فلاویا و کریستین (کیتس) حاصل این ازدواج بود.
خانم دوموریه پسرش را از دخترهایش بیشتر دوست داشت و رفتار تندی با دخترهایش داشت. اغلب اوقات پرستار از بچه‌ها نگهداری می‌کرد و دوموریه مشغول نوشتن بود. از طرفی می‌گویند دوموریه مردم‌گریز بود و از حضور در جمع پرهیز می‌کرد.

با این حال، کریستین درباره‌ی مادرش می‌گوید: «او خیلی بامزه بود. به عنوان مادر و مادربزرگ بی‌نظیر بود و از همه ما زندگی را راحت‌تر می‌گرفت. او عادت داشت با بچه‌ها کریکت و فوتبال بازی کند. اما هیچ چیز به اندازه حریم شخصی‌اش برایش مهم نبود.»

از «ربکا» اقتباس‌های سینمایی و ادبی بسیاری شده است. آلفرد هیچکاک براساس آن فیلمی جاودانه به همین نام ساخت و قرار است به زودی فیلم دیگری هم براساس رمان خانم دوموریه ساخته شود.*

علاقه‌مندان می‌توانند رمان «ربکا» را با ترجمه‌ی «خجسته کیهان» از فروش‌گاه کتاب افق تهیه کنند. چاپ سوم این کتاب با قیمت ۲۰۰۰۰ تومان به فروش می‌رسد.

گفت‌وگو با خجسته كيهان به بهانه‌ی انتشار كتاب «خاطرات زمستان»

گویا افق كپی رایت آثار استر را خریده است!
زمانی كه پل استر در ایران با استقبال مواجه شد و به چاپ های متعدد رسید نشر افق تصمیم گرفت حق كپی رایت آثار پل استر را بخرد. با استر تماس برقرار كردند و برای گرفتن حق كپی رایت مذاكرات طولانی انجام دادند تا بتوانند با بهترین قیمت كپی رایت آثار استر را بخرند. این قضیه از چهارسال پیش شروع شد.

این كار چه سودی برای افق دارد وقتی كشور ما كلابه قانون كپی رایت پایبند نیست؟

تنها سودش این است كه می تواند كتاب های استر را همزمان با امریكا در ایران منتشر كند.

در اینكه از لحاظ فرهنگی این كار، كار درستی است شكی نیست من می خواهم بدانم از نظر تجاری و سیاست كاری دلیل این كار افق چیست.
خوب از این لحاظ تنها دلیل نشر افق دیدگاه رییس انتشارات، آقای هاشمی نژاد است. چون شخصا به مساله حقوق مولف معتقد است و بیشتر نتیجه یك عقیده شخصی است وگرنه چندان منافع مالی برای نشر افق ندارد.

این مساله روی فروش كتاب تاثیر می گذارد؟
(می خندد) نه! اصلا. متاسفانه حساسیت در برابر این گونه مسائل هنوز در كشور ما به وجود نیامده.
ادامه نوشته

هفت‌ خوان و خورده‌ای

نشر افق کتابی را برای گروه سنی نوجوانان منتشر کرده با عنوان «هفت خوان و خرده‌ای». این کتاب را احمد اکبرپور نوشته و مرجان ثابتی تصویرگری‌اش کرده است.

 
«احمد اکبرپور» روان‌شناسی خوانده و سال‌هاست که برای کودکان و نوجوانان می‌نویسد. کتاب‌هایش به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، کره‌ای، ایتالیایی و عربی ترجمه شده‌اند و جایزه هم زیاد برده‌اند. مثلاً برای کتاب «قطار آن شب» برنده‌ جایزه‌ کتاب سال ارشاد شد و چند دوره هم جایزه‌ شورای کتاب کودک را برای کتاب‌های «امپراطور کلمات»، «رویای جنوبی» و «دوچرخه» دریافت کرد. کتاب «شب به خیر فرمانده» از سوی یونیسف برگزیده شد و دو کتاب «من نوکر بابا نیستم» و «غول و دوچرخه» هم در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۱ به فهرست کلاغ سفید کتابخانهٔ بین‌المللی مونیخ راه یافتند. «امپراطور کلمات» در پکن برگزیده شد و....

نویسنده در کتاب «هفت‌خوان و خرده‌ای» هم که مجموعه‌ای از هفت داستان‌های کوتاه و به هم پیوسته است و در کنار هم، داستانی بلند را تشکیل می‌دهند، ماجراهای پسرکی روستایی به نام داوود را تعریف می‌کند.

اکبرپور در خصوص ایده اولیه این اثر می‌گوید: ایده اولیه نوشتن این کتاب بر می‌گردد به تماس رضی هیرمندی با من که می‌خواست مجموعه‌ای از خاطرات نویسندگان کودک ایران دربیاورد و از من خواست داستانی برایش بفرستم. من هم داستانی فرستادم برای ایشان که در یک مجموعه هم به چاپ رسید بعد از چاپ‌‌ همان مجموعه بود که متوجه شدم چه قدر ایده‌هایی که ریشه در واقعیت دارند پتانسیل قوی‌ای برای نوشته شدن دارد.
بعد رجوع کردم به خاطرات خودم و آن‌ها را با تخیل ترکیب کردم و شد مجموعه «هفت‌خوان و خرده‌ای» که داستان‌هایش ترکیبی است از تخیل و واقیعیت.

وی در خصوص ساختار این اثرش که مجموعه‌ای است از داستان‌های کوتاه به هم پیوسته، گفت: من مطمئنم این سبک نوشتن برای مخاطب نوجوان جواب می‌دهد چون بعد از اینکه کتاب «من نوکر بابا نیستم» با استقبال مخاطبان مواجه شد فهمیدم مخاطب امروز به دنبال اثری است که خودش را در امر خواندن سهیم کند یعنی ذهنش درگیر داستان شود و با آن کلنجار برود و من تلاش کردم چنین مجموعه‌ای بنویسم.

اکبرپور در خصوص اقبال مخاطب نوجوان امروز به آثار ترجمه‌ای هم گفت: مخاطب نوجوان و حتی بزرگسال حق دارد به آثار ترجمه‌ای روی خوش نشان دهد چون مترجمان بهترین‌های دنیا را برای ترجمه انتخاب می‌کنند این انتخاب باعث می‌شود آثار نویسندگان ما در این میان گم شود در حالی که ما هم داستان نویسان قدری مثل هوشنگ مرادی کرمانی را در بین خودمان داریم که هر اثرش با استقبال مخاطب نوجوان و بزرگسال مواجه می‌شود.
به هر حال ارشاد باید هم آثار خارجی را چاپ کند چون ترجمه این آثار باعث می‌شود نویسندگان ما با ادبیات روز دنیا آشنا شوند و هم باید از آثار و نویسنده داخلی حمایت جدی تری کند تا مخاطب، نویسندگان خودی را هم بشناسد به هر حال نویسندگان خودی مروج فرهنگ خودی هستند و نباید از این نکته غافل شد.

گفتنی‌ است مجموعه «هفت خوان و خرده‌ای» با ۹۵ صفحه و ۴۰۰۰ تومان در دسترس علاقه‌مندان به خواندن این گونه آثار قرار گرفته است.

منبع: قدس آنلاین

قطار شبانه لیسبون به ایستگاه آخر رسید

رمان «قطار شبانه لیسبون» نوشته پاسکال مرسیه با ترجمه مهشید میرمعزی توسط نشر افق منتشر شده و وارد بازار نشر شد.

این کتاب هشتاد و هفتمین عنوان از مجموعه ادبیات امروز است که نشر افق منتشر می‌کند. این کتاب توسط نشر افق طبق قانون کپی‌رایت و عقد قرارداد با پاسکال مرسیه نویسنده اثر و ناشر اصلی کتاب (Hanser Verlag) در ایران چاپ می‌شود.

این رمان روایتی داستانی از یک استاد زبان‌شناس است که به تدریس زبان‌های یونانی و برخی زبان‌های قدیمی اشتغال دارد و شخصیت بسیار کسالت‌باری دارد. روزی در مسیر همیشگی‌اش به محل کار، از سوی یک زن نامه‌ای دریافت می‌کند که به زبان پرتغالی نوشته شده است. تلاش برای خوانش این نامه زندگی این استاد زبان‌شناس را متحول می‌کند.

ادامه نوشته

یک شب تام کروزتان را قرض می‌دهید؟

مریم عباسیان، نویسنده مجموعه داستان «فیلم‌های کتبی سیلویا پلات»، درباره‌ی مشکلات پیش روی نویسنده اولی‌ها می گوید: طبیعتا وقتی نویسنده اول هستید با مشکلات خاصی هم روبرو هستید چون شما شناخته شده نیستید و نشری هم که قرار است کار شما را چاپ کند شما و قلم شما را نمی شناسد. حتی اگر کتاب نوشته شده اثر خوبی هم باشد ممکن است مورد توجه قرار نگیرد و توسط کارشناسان نشر رد شود. مخصوصا اینکه نگاه های خاصی هم نسبت به مجموعه داستان ها وجود دارد چون داستان کوتاه با اقبال کم تری از سوی خواننده عام مواجه است و نویسنده اولی که برای اولین بار بخواهد کتاب بنویسد و این اثرش مجموعه داستان کوتاه باشد حتما مشکلاتش چند برابر خواهد بود.

ادامه نوشته

نگاهی به کتاب «کبوتر انگلیسی»؛ دشواری‌های زندگی مهاجران

مریم گودرزی: یکی از مسائل و معضلات اجتماعی کشورهای اروپایی، مسئله مهاجران کشورهای توسعه‌نیافته است. این مهاجران که اغلب از کشورهای افریقایی و با آرزوی دستیابی به زندگی بهتر به طرق مختلف وارد کشورهای اروپایی می‌شوند نه تنها به زندگی رویایی و ایده‌آل خود دست نمی‌یابند بلکه باعث قانون‌شکنی‌ها و مشکلات دیگر برای کشور میزبان نیز می‌شوند.
کبوتر انگلیسی، رمانی است با همین مضمون که به قلم استفن کلمان نوشته شده و محمد جوادی آن را ترجمه کرده و به‌تازگی از سوی نشر افق منتشر شده است. با این‌که این اثر اولین رمان نویسنده‌اش است اما به سرعت مورد استقبال خوانندگان و منتقدان قرار گرفت تا جایی که برای کسب چندین جایزه مهم ادبی نامزد شد.

ادامه نوشته

پسری از گوانتانامو

وبلاگ هبوط؛ پسری از گوانتانامو، روایتی است تلخ و دردناک از شوربختی انسان‌هایی که به واسطه‌ نژاد، مذهب، قومیت و… در اقلیت قرار می‌گیرند و جامعه جهانی بی‌توجه به اصل انسانیت و حقوق بشر‌گاه به بیرحمانه‌ترین شکل ممکن با آن‌ها برخورد می‌کند.
بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر، تبلیغات گسترده رسانه‌ای علیه اسلام و مسلمانان، این باور را در اذهان بخشی از مردم جهان به وجود آورد که اسلام مساوی است با خشونت، ترور و آدم کشی.
بعد از این واقعه، فشارها بر روی مسلمانان به ویژه آن‌ها که ساکن آمریکا و کشورهای اروپایی بودند تشدید شد و بسیاری از مسلمانان به اتهام‌های واهی روانه بازداشتگاه‌ها و شکنجه‌گاه‌ها شدند.
جزم اندیشی عده‌ای تندرو که خود را حامی اسلام می‌دانستند باعث شد خدشه‌ای جبران ناپذیر بر پیکره جهان اسلام وارد شود و نگاه‌های منفی و خصمانه‌ای را متوجه مسلمانان سازد.
خالد یکی از میلیون‌ها نوجوان مسلمانی است که در کشوری اروپایی (لندن) متولد شده است و چندان هم علاقه‌ای به آیین‌های مذهبش ندارد. پدرش اهل پاکستان است ولی سال هاست که به همراه همسر و سه فرزندش که خالد بزرگ‌ترین آنهاست در لندن زندگی می‌کند ولی خویشان و بستگانش در کشور پاکستان هستند.
خالد مجبور می‌شود علی رغم میل باطنی‌اش به همراه خانواده سفری به پاکستان برای دیدار با عمه‌هایش داشته باشد. ولی سلسله حوادثی موجب می‌شود که خالد مورد سوظن نیروهای آمریکایی قرار گیرد و پس از دزدیده شدن توسط این نیرو‌ها به زندان گوانتانامو منتقل شود. جایی که در آن انسانیت و حقوق انسانی هیچ مفهوم و معنایی ندارد و زندانی‌ها هر لحظه به مرگ نزدیک و نزدیک تر می‌شوند.

پسری از گوانتانامو (نویسنده: آنا پررا- مترجم: کیوان عبیدی آشتیانی- نشر افق)

جادوگرها

وبلاگ هبوط: جادوگر‌ها با آن کلاه‌های مخروطی شکل، صورت بدترکیب، دماغ‌های دراز و دسته جارویی که رویش می‌نشینند و به این طرف و آن طرف می‌روند در عین ترسناکی و وحشت آقرینی، داستان‌های هیجان انگیز و نفس گیری داشته‌ و دارند.
هر چند توی قصه‌های مادربزرگ‌ها و مادرهای ما، جادوگر‌ها حضوری نداشتند و تصویر آن‌ها را بیشتر توی کارتون‌های تلویزیونی دیده‌ایم.
ولی بعضی مادربزرگ‌ها تویِ بلاد فرنگ هستند که برای نوه‌هاشان از جادوگر‌ها می‌گویند و کارهای عجیب و غریبشان.
کتاب جادوگر‌ها، داستان مادربزرگی است که بعد از مرگ دختر و داماداش سرپرستی نوه‌اش را برعهده می‌گیرد و دوست دارد درباره جادوگر‌ها برای نوه‌اش حرف بزند.
البته جادوگر‌ها به همین راحتی هم قابل شناسایی نیستند. آن‌ها موجوات زشت و خطرناکی هستند و برای اینکه بتوانند میان آدم‌ها زندگی کنند ترفندهای جادوگرانه خود را به کار می‌برند. بچه‌ها را دوست ندارند و برای نابودی بچه‌ها دست به هر کاری می‌زنند، مخصوصا اگر این بچه‌ها تمیز و خوش بو باشند!

جادوگر‌ها (نوشته: رولد دال- مترجم: محبوبه نجف خانی- نشر افق)

پل استر از خاطراتش می​گوید: بساط کتک‌کاری برقرار بود!

خبر آنلاین؛ پل استر نویسنده پست‌مدرن نویس آمریکایی متولد سال 1947 است که در عرصه رمان، فیلمنامه و اتوبیوگرافی‌نویسی فعالیت دارد. «سه گانه نیویورک»، «هیولا»، «مردی در تاریکی»، «مون پالاس»، «کشور آخرین‌ها»، «کتاب اوهام»، «شب پیشگویی» تعدادی از رمان‌های این نویسنده هستند. او تا به حال دو بیوگرافی و زندگینامه نیز از خود منتشر کرده است که سومین آن‌ها چندی پیش با نام «خاطرات زمستان» توسط نشر افق ناشر اختصاصی استر در ایران به چاپ رسید.

«خاطرات زمستان» سومین زندگینامه استر است. دو زندگینامه قبلی، «بخور و نمیر» و «اختراع انزوا» درباره اشتباه‌ها و شکست‌های این نویسنده بودند اما سومین زندگینامه خود‌نوشت است، درباره گذر عمر و نزدیک شدن استر به سال‌های پیری را ترسیم می‌کند. پل استر که یکی از نامدارترین نویسندگان معاصر جهان است، زمان را رقیبی بی‌رحم می‌داند. او در آستانه 65 سالگی‌اش و در این کتابش، نگاهی به ذهن، بدن و خلاقیت در گذر زمان داشته است.

این کتاب این‌چنین شروع می‌شود: خیال می‌کنی این‌چیزها هرگز دامن‌گیرت نخواهند شد، که ممکن نیست چنین شود، که تو تنها آدم دنیا هستی که هیچ‌کدام از این بلاها سرش نمی‌آید، و آن وقت یکی‌یکی همه آن‌ها برایت اتفاق می‌افتد، درست همان‌طور که بر همه آدم‌های دیگر نازل می‌شود. وقتی از تختخواب پایین می‌آیی و به طرف پنجره می‌روی، کف پاهای برهنه‌ات سرمای کف اتاق را احساس می‌کند. تو شش ساله‌ای. بیرون برف می‌بارد و شاخه‌های درختان حیاط خلوت را سفید می‌کند.

پایان‌بندی کتاب نیز به این شکل است: پاهای برهنه‌ات بر کف سرد اتاق وقتی از تختخواب بلند می‌شوی و به طرف پنجره می‌روی. تو شصت و سه سال داری. بیرون، هوا خاکستری رو به سفید است و خورشید دیده نمی‌شود. از خودت می‌پرسی: چند صبح دیگر باقی مانده؟ دری بسته شد. در دیگری باز شده. تو به زمستان زندگی وارد شده‌ای.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

البته بساط کتک‌کاری برقرار بود. هیچ پسری دوران کودکی را بدون درگیری و زد و خورد نمی‌گذراند، دست کم چندبار یا بسیار و وقتی به گلاویز شدن‌ها یا رودر رویی‌هایی که در آن شرکت داشتی، فکر می‌کنی، خون‌هایی که از دماغ آن‌ها جاری کردی، یا از دماغ خودت جاری شد، مشت‌هایی که به شکمت خورد و نفست را بند آورد، سر شاخ شدن‌های ابلهانه‌ای که تو و حریفت را بر زمین انداخت. حتی یک بار هم به خاطر نداری خودت دعوا را شروع کرده باشی، چون از زد و خورد بدت می‌آمد، اما از آن‌جا که همیشه یک آدم زورگو در اطرافت بود، یک پسر خشن بی‌مخ که با تهدید، ناسزا یا رجز خواندن کفرت را بالا می‌آورد، زمانی می‌رسید که حس می‌کردی باید از خودت دفاع کنی، ولو این‌که جثه‌ات کوچک‌تر باشد و کتک بخوری.

از بازی‌های جنگی، تکل زدن در فوتبال و بازی «بیرق را بگیری» لذت می‌بردی، هم‌چنین از برخوردهای برق‌آسا با گیرنده توپ‌های هرز رفته در بیس‌بال، اما خواهان زد و خوردهای واقعی نبودی، چون پیامدهای حسی‌اش بی‌اندازه بود، هم‌چنین خشمی که به بار می‌آورد. حتی وقت‌هایی که حریف را شکست می‌دادی، بعدش می‌خواستی گریه کنی. رویکرد بزن یا بخور برای تصفیه‌حساب‌های شخصی، وقتی جاذبه‌اش را از دست داد که در اردوگاه تابستانی، پسری از بالای کابین پایین پرید تا حسابت را برسد. اما عاقبت تو بودی که با کوبیدنش روی میز چوبی، دستش را شکاندی.

ده ساله بودی و از آن هنگام تا جایی که می‌توانستی با کسی در نمی‌افتادی، اگرچه گه‌گاه ناگزیر در زد و خوردها شرکت می‌کردی، دست کم تا سیزده سالگی که عاقبت پی برده بودی با کوبیدن زانو به میان پای هر پسری می‌توانی در هر زد و خوردی برنده شوی، با کوبیدن زانو با تمام قوا به همان‌جا و به همین سادگی ظرف چند ثانیه جنگ تمام می‌شود. به زودی همه می‌گفتند «حریف کثیفی» هستی، که شاید تا حدودی درست بود، اما گزینش این شیوه در زد و خورد تنها به این خاطر بود که مایل نبودی بجنگی و پس از یکی دوبار، شرح این رفتار بر سر زبان‌ها افتاد و دیگر کسی نمی‌خواست با تو بجنگد. سیزده ساله بودی و برای همیشه از رینگ کناره‌گیری کرده بودی.

این کتاب با 196 صفحه، شمارگان 2 هزار و 200 نسخه و قیمت 9 هزار و 500 تومان منتشر شده است.

آواز امیدبخش نهنگ‌ها

شادی خوشکار: «الا» توی خانه‌ی دوست صمیمی مادرش منتظر است تا مادر، نوزاد را به دنیا بیاورد و به خانه برگردد. اصلاً هم از این بچه‌ی تازه خوشش نمی‌آید، چون از پدر بچه خوشش نمی‌آید. جک با آمدنش زندگی قشنگ دو نفره‌ی او و مادرش را به هم ریخته است.

کم‌کم به نظر می‌رسد جک باید زنگ بزند و با خبر مرخص شدن مادر، الا را از این خانه‌ی حوصله سر بر نجات دهد. او خیلی دیر زنگ می‌زند. تعجبی ندارد چون آدم بی‌مسئولیتی است و بدون مادر الا از پس زندگی بر نمی‌آید. پس چرا دارد پای تلفن اشک می‌ریزد؟ این‌جا شروع گره اصلی یک داستان غم‌انگیز اما امیدبخش است.

«ژاکلین ویلسون» آدم‌ها را خوب می‌شناسد و می‌داند نقش‌هایی که می‌پذیرند از آن‌ها چه شخصیتی می‌سازد. همین نقش هاست که روابط آن‌ها را شکل می‌دهد. مثل رابطه‌ی الا و ناپدری‌اش که در نبود مادر وقت‌های زیادی با هم تنها هستند. او معلم است. در مدرسه با مادر الا آشنا شده و چند وقتی می‌شود که ازدواج کرده‌اند. اهل تفریح و وقت گذرانی با دوستانش هم هست و معلوم نیست چرا مادر عاشق او شده ‌است.

الا خوب نقاشی می‌کشد و مادرش را در دنیا بیشتر از همه دوست دارد. او بعد از چند روز غیبت، دوست صمیمی‌اش را از دست داده  و چند سالی می‌شود که پدرش را ندیده است.

 این دو  با هم یکی از درخشان‌ترین صحنه‌های کتاب را می‌سازند. تازه بچه را به خانه آورده‌اند، جک توی اتاق تکه‌های تخت نوزاد را سر هم می‌کند و نوزاد دارد توی بغل الا جیغ می‌زند و حالا بعد از شیر خوردن استفراغ هم می‌کند که بوی بدی می‌دهد. الا، جک را صدا می‌کند که بیاید و اوضاع بچه را راست و ریس کند. او درگیر تخت است و از این‌که کسی مدام صدایش می‌کند عصبانی است. سرش داد می‌زند و می‌رود. الا برایش زبان در می‌آورد.

جک می‌گوید: دیدم.

-چه طوری؟

-یادت رفته که من معلمم؟ یک چشم هم پشت سرم دارم.

نویسنده نشان می‌دهد که آدم‌ها فقط آن چیزی نیستند که ما ازآن‌ها می‌بینیم. مثلاً بچه درسخوان کلاس اصلاً آدم نچسبی نیست و اولین کسی است که در مدرسه حواسش به ناراحتی الاست. دوست صمیمی مادر که به او  سر نمی‌زند، آدم بی‌فکری نیست، فقط زیادی حساس است و نمی‌تواند او را در بیمارستان ببیند. دختری که در مدرسه با همه دعوا می‌کند و الا را اذیت می‌کند، هیولا نیست، فقط یک عالمه خشم فروخورده دارد. و از همه مهم‌تر جک، که اهل خوشگذرانی است و شلخته و بی‌حواس است، تنها کسی است که درد الا را می‌فهمد و می‌داند چه‌طور از او مراقبت کند و شاید کم‌کم مثل پدر واقعی الا او را دوست داشته باشد.

کتاب را بخوانید تا به جایی برسید که الا به دوستش می‌گوید که از ناپدری‌اش متنفر است و بعد عذاب وجدان می‌گیرد و فکر می‌کند دروغ گفته است. بخوانید و برسید به زنی در بیمارستان خیلی دور‌تر از جایی که نهنگ‌ها برای هم آواز عاشقانه می‌خوانند، به آوازشان گوش می‌دهد و خانواده‌اش او را نگاه می‌کنند. زنی که مدت‌ها خوابیده و با نبودنش روابط اعضای خانواده را تغییر داده است.

منبع: همشهری آنلاین

آمستردام

داوود پنهانی در وبلاگش، شانای، می‌نویسد؛ «آمستردام» روایتی برای مواجهه با مفهوم شكست است. شكست در عشق، شكست دركار، شكست در دوستی. همه در فكر شكست دیگری هستند و در تعجیل برای مشاهده، آن قدر پیش می‌روند كه خود نیز به مرز شكست می‌رسند. وقتی همه را شكست دادی،تنها كسی كه باید شكست دهی خودت هستی.

داستان تاملی در این نكته است كه چگونه همه شكست می‌خورند تا در پایان، ابتذال بازی بیش از پیش عیان شود. در این حركت به سوی شكست،همه تنهایند.

«ورنون» روزنامه‌نگار، «كلایو» موسیقی‌دان و «گارمونی» سیاستمدار. حتا«مالی لین» كه حضوری عینی در داستان ندارد. زنی كه قصه با مرگ او آغاز می‌شود و در زندگی هر یك از شخصیت‌های كلیدی داستان روزگاری نقش معشوقه را ایفا كرده است. او در غیاب خود نیز پایان محتوم تمامی شخصیت‌های كلیدی داستان را رقم می‌زند. شخصیت‌هایی كه هر یك به نوعی نتوانسته‌اند او را فراموش كنند و هنوز هم با یادآوری نام و یاد او به مرور بخشی از خاطرات خود می‌پردازند.

«آمستردام» با وام‌گیری از عناصرسبك پلیسی، روایتی ناب از مواجهه با این شكست را به زیبایی توصیف می‌كند. شكستی كه فاقد آن عناصر قهرمانانه است و تاكید بر آن چیزی جز ترسیم تباهی حاكم بر زندگی روزمره نیست.

مقررات

«مقررات» درباره دختری 12 ساله به نام کاترین است که برادر هشت ساله او مبتلا به بیماری اوتیسم است. کارترین که از کارهای دیوید خجالت می‌کشد، مقرراتی برای او وضع می‌‌کند. مثلا این که موقع غذا خوردن دهانت را ببند یا اسباب بازی‌هایت را توی آکواریم نینداز. اما این وضع تا کی قابل تحمل است؟

سینتیا لرد متولد نیوهمپشایر آمریکا است. او از کودکی شعر می‌سروده و داستان‌پردازی می‌کرده. این نویسنده یک پسر و یک دختر دارد؛ در حالی که پسرش از بیماری اوتیسم رنج می‌برد. رمان «مقررات»  لرد برنده مدال افتخاری جایزه نیوبری شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانید: «من هم دراز می‌کشم. سقف اتاقش معمولی است، سفید ساده، با یک چراغ معمولی در وسط و دو قاب که مثل علامت سوال وارونه هستند. فکر می‌کنم خانم بومن به این قلاب‌ها گلدان آویزان کرده بود. کریستی می‌پرسد: این پسری که عکسش را کشیده بودی می‌بینی؟ شانه‌هایم را تکان می‌دهم: دوست ندارم با هیچ‌کدام از بچه‌های مدرسه یا کلیسا تنهایی بیرون بروم چون همیشه دیوید هم هست. با این حرف‌هایی که می‌زنم بهتر است لال بشوم.»

این کتاب 200 صفحه‌ای با شمارگان ۲۲۰۰ نسخه و به بهای ۷۸۰۰ تومان از سوی نشر افق راهی بازار کتاب شده است.

منبع:‌ایبنا

اجرای طولانی‌ترین آواز نهنگ برای سلامتی مادر

علی‌الله سلیمی:‌ رمان «طولانی‌ترین آواز نهنگ» سرگذشت دختر نوجوانی است که در سخت‌ترین شرایط زندگی، امیدهای خود را از دست نمی‌دهد و با بهره‌ گیری از تخیلات نوجوانه خود و با کمک آوازهای رازآلود نهنگ ها، مسیر بازگشت دوباره مادر بیمار خود به زندگی را هموار و فراهم می‌کند.

چاپ اول(1391) رمان «طولانی‌ترین آواز نهنگ» نوشته ژاکلین ویلسون، با ترجمه نسرین وکیلی، مدیریت هنری کیانوش غریب پور، تصویرگری نیک شرت، در 368 صفحه، با شمارگان 2000 نسخه و قیمت 10500 تومان از سوی انتشارت افق در تهران چاپ و منتشر شده است.

علاقه‌مندان برای خرید این کتاب می‌توانند به فروش‌گاه کتاب افق مراجعه کنند.

ادامه نوشته

دعوت به خواندن رمان «کبوتر انگلیسی»؛ ناتورهای دشت

احمد پورامینی؛ «کبوتر انگلیسی» در سال 2011 نوشته شده و به فهرست نهایی جوایز معتبر ادبی از جمله بوکر راه یافته است. این اولین رمان استفن کلمان، نویسنده بریتانیایی، است که در آن جنوب شهر لندن را از چشم یک نوجوان مهاجر غنایی به نظاره نشسته است. نشر افق قبلا دو رمان مطرح دیگر هم منتشر کرده که یادآور شاهکار سلینجر هستند و راوی‏‌های نوجوان‏شان به نوعی از میراث‏داران هولدن کالفیلد، شخصیت ماندگار رمان ناتور دشت به شمار می‌روند.

اولی رمان «تابستان گند ورنون» است که جایزه بوکر سال 2003 را نصیب نویسنده استرالیایی‏اش «دی بی‌سی پی‏یر» کرد. ورنون، نوجوان 15 ساله و کله‏‌شق و شوخ که راوی این رمان است، به جرم کشتار گروهی دانش‌‏آموزان مدرسه‌ای در ایالت تگزاس به‌ چنگ پلیس افتاده، در حالی‌که قاتل اصلی یعنی دوست صمیمی‏‌اش خودکشی کرده است.
با این‌که زندگی ورنون در حال نابودی است، همچنان جهان پیرامون خود را با زبانی طنزآلود و گستاخانه به سخره می‏‌گیرد، اما حضور در میان زندانیان بند اعدامی و ماجرای فرار و بازگردانده شدن عجیبش به آنجا و نیز مواجهه با جامعه‌‏ای که از او تصویر یک قاتل روانی ساخته، او را به این باور می‏‌رساند که قاتل است و پیش از آن‌که موعد مجازاتش فرا برسد، معصومیت و شوخ‏‌طبعی‏‌اش را از دست می‌دهد.

رمان دوم «خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره‏‌وقت» است، نوشته شرمن آلکسی که نویسنده سرخپوست آمریکایی است.

«جونیور» شخصیت اصلی و راوی داستان، نوجوانی بومی است که با معضلات متعدد جسمی و مادرزادی‏‌اش تلاش می‌کند از زندگی و سرنوشت مقرر خود و همنوعانش در آن جامعه تبعیض‌‏آمیز خلاص شود و در راه رسیدن به دنیایی بهتر و بهبود وضعیت اجتماعی‌‏اش، به حقایقی درباره هویت خود و زندگی قبیله‏‌ای‏‌اش می‌رسد.

سومین رمان هم همین «کبوتر انگلیسی» است که محمد جوادی ترجمه ارزشمندی از آن کرده و به نظر می‌رسد که با انتشار آن، سه‏‌گانه سلینجری نشر افق تکمیل شده است.

این رمان دوره کوتاهی از زندگی «هری» پسربچه 11ساله و غنایی را روایت می‌کند؛ نوجوان ساده و بی‏‌تکلفی که با مادر و خواهرش به امید به دست آوردن یک زندگی جدید به محله‌‏ای فقیرنشین در جنوب لندن مهاجرت کرده‌‏اند که از سوی باندهای محلی و جنایتکاران احاطه شده است. واقعه کشته شدن دوستش در خیابان، جهان کودکانه او را به هم می‏‌ریزد و زندگی‌‏اش را دگرگون می‌کند و آثار روانی این فاجعه، او را متوجه جامعه‏‌ای پر از تهدید و ارعاب می‌کند که جنگ و تجاوز و خشونت بخشی از زندگی روزمره آدم‌ها شده است.
محیط خصمانه جنوب لندن، پیچیدگی‏‌های زندگی شهری و تنش‌های نژادی او را در تعاملش با اجتماع دچار تضاد و سردرگمی کرده است. رمان، روایت تلاش او برای درک جهانی جدید و انطباق با فرهنگی متفاوت و بیگانه است که توسط نیروهای شر احاطه شده و نیروهای امدادگر مافوق بشری کارکردشان را از دست داده‌‏اند.

هری زندگی در جهانی جذاب و البته ترسناک را تجربه می‌کند و کم‌کم به این نتیجه می‌رسد که هیچ تضمینی وجود ندارد که از زندگی پیشین آن‌ها در افریقا بهتر باشد و وقتی تصمیم به جمع‌آوری مدارک برای یافتن قاتل می‌‏گیرد، ناخواسته به بخش‌های پنهان‏‌تر جامعه راه می‏‌یابد و توان آن را پیدا می‌کند که کشور میزبان را زیر نگاه طنزآلود خود بگیرد و معایب آن را برملا کند. او با تبعیت از قوانین و ارزش‌های انسانی تایید شده از سوی خانواده و کشور زادگاهش وارد اجتماعی شده که توسط آدم‌های وحشتناک با مجموعه‏‌ای از تمایلات ناهمگون کنترل و اداره می‌شود و او در این دنیای حقیقی باید در قدم اول چگونه زنده ماندن را یاد بگیرد. ذهنیت او از سحر و جادو و باورهای بدوی شکل گرفته که برای رمزگشایی از این جهان جدید ناکارآمد می‏‌نمایند و در روند تطبیق او با زندگی بی‏‌ثبات پیرامونش بی‌‏معنا می‌شوند. رستگاری در چنین محیطی را تا حدی ساده‌‏انگارانه و دور از دسترس می‏‌کند و کبوترش تنها شاهد و حامی بی‏‌گناهی اوست.

کبوتر انگلیسی را برای خواندن به شما پیشنهاد می‌کنم که اگرچه حدود 300 صفحه است، چنان جذاب است که بعید نیست مثل من در یک نفس بخوانیدش. 

نگاهی انتقادی به سیاست آمریکا

کتاب "نگاهی انتقادی به سیاست آمریکا" ترجمه ی خجسته کیهان و منتشر شده توسط نشر افق، مصاحبه ای با نوام چامسکی در مورد سیاستهای اقتصادی آمریکا و همچنین نقش رسانه های گروهی و دیگر مسائل روز است. مصاحبه ی فوق الذکر در نوامبر 1999 انجام شد و کتاب یاد شده، در سال 1387 در ایران انتشار یافت. چاپ دوم آن با قیمت 7500 تومان از فروشگاه کتاب افق، قابل تهیه است.

ادامه نوشته

یک سرخ‌پوست دوست‌داشتنی

نویسنده‌ی وبلاگ هبوط درباره‌ی «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت» می‌گوید: از آن کتاب هاست که باید بگیری به دست و اجازه بدهی خودش تو را ببرد تا آخرین خط، نقطه.
در سطر سطرش زندگی را می‌شود نفس کشید و مزه مزه کرد و مگر زندگی چیست جز همین غم‌ها و شادی‌ها، سختی‌ها و گرفتاری‌ها، عشق‌ها و ناکامی‌ها، اشک‌ها و لبخند‌ها، شکست‌ها و گاهی هم  پیروزی‌ها، مبارزه و مبارزه و مبارزه…

جونیور پسرکِ سرخپوست جسوری است که با وجود مشکلات جسمانی تصمیم می‌گیرد برای ادامه تحصیل از اردوگاه سرخ پوستی بزند بیرون و ۳۵ کیلومتر دور‌تر  با سفید پوست‌ها همکلاس شود.
تیر و طایفه سرخوپوستی‌اش حتی بهترین دوستش او را یک خائن می‌دادند و سفید پوست‌ها هم اعتنایی به او نمی‌کنند ولی چونیور مرد مبارزه است و به این راحتی‌ها صحنه را خالی نمی‌کند!
جونیور از متفاوت هایِ بی‌کله است شاید، از آن‌ها که دنیا و ما فی‌هایش را به مبارزه می‌طلبند، از آن‌ها که به کم‌ها و کوچک‌ها قانع نمی‌شوند می‌زنند به دلِ روزگار غدار هر چه بادا باد.


images
خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت

(نویسنده: شرمن الکسی مترجم: رضی هیرمندی انتشارات افق)

ماه بر فراز مانیفست

کتاب ماه بر فراز مانیفست را خیلی دوست داشتم. تمام مدتی که چشم‌هایم روی کلمات جادویی کتاب سُر می‌خورد، خودم را جای آبیلین تاکر قهرمان داستان می‌گذاشتم. پای صحبت‌های خانم سادی نشستم، بیسکوییت‌های سوخته‌ی شدی را خوردم، با لتی و روتانا دنبال جاسوس گشتم، خبرنامه‌های هتی ماو را خواندم، و دلتنگی آبیلین برای گیدئون را حس کردم. یکی یکی سنگ قبر‌ها نگاه کردم، همه‌ی آن‌ها را می‌شناختم و مثل یک همشهری غم از دست دادنشان را حس می‌کردم. قاضی کارلسون، کالیستو ماتنوپولوس، ماما سانتونی، حتی اوا سیبولسکیزِ کوچولو.

خاطرات مثل آفتاب هستند. گرمتان می‌کنند، حس خوبی می‌دهند، اما نمی‌توانید آن‌ها را نگه دارید. 

ماه بر فراز مانیفست | کلر وندرپول | کیوان عبیدی آشتیانی | نشر افق

***

عکس و یادداشت از نویسنده‌ی وبلاگ rachel in wonderblog

جنگ"، اندوه ِ سیاهی که نام دیگرش " تاریخ" است

خنده‌های صورتی؛ کتاب " مثلا، برادرم" را می خوانم. هنوز تمام نشده. باورم نمی شود که بتوانم یک شبه بیش از نیمی از کتاب را بخوانم و خسته نشوم. کلمات به طرز عجیبی در ذهن و جان نفوذ می کنند، پخش می شوند، تمامی وجود را در بر می گیرد و خسته می شوی، نه از خواندن، از این حجم عظیم ِ اندوه که در کلمات ِ "اووِه تیم" جاری است.


به جرئت می توانم بنویسم که " مثلا، برادرم" اولین کتاب جنگی ست که می خوانم، که حوصله ام می کشد بروم سراغ موضوعی چون " جنگ". بیش از این هر چه از جنگ دیده و شنیده ام از فیلم های اسکار برده بوده یا سخنرانی ها و صحنه هایی در تلویزیون. و می دانم "جنگ" هیچ کدام از این ها نیست، نه این فیلم هایی که من را میخکوب صندلی ام می کنند و ترس به جانم می اندازند، نه تصویرهای غم انگیزی از مادران در راه حال اشک ریختن. جنگ چیزی فراتر از تمام اندوه های بشر است، تلخ تر از هر زهری و سیاه تر از هر سیاهی ای.

قلبم به درد می آید از خواند کلمات اووه تیم. از اینکه چه اندوهی را تجربه کرده است که می تواند این طور با کلماتش تصاویر و حس ها را زنده کند. صحنه هایی از جنگ جهانی دوم، کلمات غریبی مثل آلمان، فرانسه، روسیه، سربازها، خبر زخمی شدن برادر، اندوه پدر و مادر در غم دوری  ِ پسر ِ ارشد و پس از چندی، رو به رو شدن با اندوه از دست دادنش.

قلم ِ اووه تیم ستودنی ست و پس از آن ترجمه "محمود حسینی زاد" قابل ستایش است. باور نمی کنید این کتاب چقدر شگفت انگیز نگاشته و ترجمه شده است. شاید بیش از خود ِ نویسنده، باید از مترجمش قدردانی کرد. حالا بعد از مدت ها می دانم، که مترجم ها، کاری کمتر از نوشتن یک کتاب انجام نمی دهند، بلکه رسالت سنگین تری را هم به عهده دارند، کلماتی را به کلمات دیگر تبدیل کردن،با حفظ همان اندوه و شوق و سبک و قلم و هر چه و هرچه که بین کلمات هست و نفس می کشد.

شاید بی ربط باشد، اما می نویسم که وقتی کتاب را می خوانم، ناخواسته یاد "گلی ترقی" می افتم، توصیفات، احساسات و درک از محیط و اتفاقات و زنده گی، من را به کتاب های گلی ترقی می برد. هیچ شباهتی بین کتاب های گلی ترقی و این کتاب نیست، این فقط یک احساس ِ شخصی ست، کاملا شخصی.

کتاب هنوز به پایان نرسیده. دلم خواست بنشینم و از کتاب بنویسم. بنویسم که اندوه هایی در جهان هست که نه دیده می شوند، نه درک. "جنگ" چیزی فراتر و تلخ تر و سیاه تر از تمام اخباری ست که هر روز با آن مواجه می شویم، صحنه هایی که گاهی از شبکه های سیما پخش می شود، عکس هایی که جایزه های جهانی ِ گران قیمت را از آن خود می کنند، دلسوزی های فانتزی ای که صرف دیدن پوسترها و فراخوان های کمک به جنگ زده ها می شود و کتاب ها و کلماتی که پس از سال ها نگاشته می شوند.

"جنگ" وحشتناک ترین، سیاه ترین، تلخ ترین و منفورترین اتفاق ِ بشری ست که می تواند در جهان رخ بدهد و پیش از آنکه کسی حقیقتا اندوهش را درک کند و از ویرانی های روحی و جسمی و نسلی آن با خبر شود، به "تاریخ" تغییر نام پیدا می کند. 

بخور و نمیر: شرح شکست‌های من


کتاب‌خواب‌های من
؛ بخور و نمیر مجموعه ای است از خاطرات جذاب و اغلب طنزآمیز پل استر از اوایل جوانی اش و دورخیزهای او برای نویسنده شدن. شرحی است از سرگشتگی ها و ناکامی هایش. تلاش های باور نکردنی اوست برای بقای خود و آزمودن شغل هایی عجیب و غریب. حکایت خطر کردن، روی آب ماندن و غرق نشدن؛ از خیابان های نیویورک و دوبلین وپاریس گرفته تا روستایی دور افتاده در مکزیکو...

 نقد موآبی:

استر یکی از نویسندگان مورد علاقه ام است. در واقع "مورد علاقه ترین"! داستان هایش اغلب سحرآمیزند و جادویی. اما این بار در "بخور و نمیر" همه چیز روتین و انسانی بود و خالی از هرگونه معجزه یا حرفی نو. البته این رمان بر اساس حقیقت است و قطعا حقیقتِ زندگی خالی از جادو و معجزه است. بگذریم از اینکه زندگی هنرمندان به خاطر نگاهشان به زندگی ، بسیار متفاوت است از زندگی آدم معمولی ها. و این نگاه متفاوت را می شود در زندگی استر نیز دید.

پایان داستان را دوست نداشتم. انگار با عجله داستان را به پایان رسانده باشد صرفا برای اینکه یک کتاب چاپ بشود!

در مجموع آن چیزی نیست که به عنوان یک رمان از پل استر انتظار داریم. هرچند که برای کسانی که طرفدار او هستند یا می خواهند نویسنده ی موفقی شوند، خواندن این کتاب لازم است. زیرا در این کتاب، شاهد زندگی پر فراز و نشیب استر، تلاش هایش برای کسب پول و نویسنده شدن هستیم.

 قسمت هایی که دوست داشتم!:

3> خودم را چیستان می دیدم، محل ناآرامی های وصف ناشدنی، موجودی بی وزن با نگاهی پریشان و اندکی احساساتی، احتمالا مستعد غلیان های شدید روحی، تغییر موضع های ناگهانی، غش و افکار اوج گیرنده. اگر کسی از راه درستش با من ارتباط برقرار می کرد، راحت، جذاب و به شدت معاشرتی بودم. در غیر این صورت، دور خودم را حصاری می کشیدم، کم حرف می شدم و به سختی ارتباط برقرار می کردم. خودم را قبول داشتم ولی اعتماد به نفس نداشتم. جسور و کم رو بودم، ماهر ولی بی دست و پا، مصمم و ویری؛ نمونه ی بارز  فردی که راه می رود و نفس می کشد و روحیه ای متناقض دارد.


3> پاریس هنوز پاریس بود اما من دیگر همان آدمی نبودم که بار اول به پاریس آمده بود. دو سال گذشته را در جنون کتاب ها سر کردم و کل دنیاهای جدید توی سرم سرازیر شدند، نقل و انتقال های دگرگون کننده ی زندگی ترکیب خونم را عوض کرد. در آن دو سال، تقریبا با هر چیزی که برای اولین بار در مسیر ادبیات و فلسفه برخورد کردم هنوز برایم مهم شمرده می شود. الان که به آن زمان بر می گردم می بینم یادگیری آن همه کتابی که بلعیدم تقریبا غیر ممکن است. تعداد حیرت آوری از آن ها را سر کشیدم، کل کشورها و قاره های کتاب را خوردم، با این حال اصلا به نظرم نمی آمد کافی باشد. نمایشنامه نویسان دوران الیزابت، فلاسفه ی پیش از سقراط، رمان نویس های روس، شاعران سوررئالیست. طوری کتاب می خواندم که انگار مغزم آتش گرفته بود، گویی تنها راه زنده ماندنم همین بود. از این اثر به اثر دیگر، از این تفکر به تفکر دیگر، و از این ماه به ماه بعدی، عقایدم نسبت به همه چیز تغییر کرد.

آمستردام ... کتابی درباره‌ی از دست دادن ...

... و پرسه‌هایی که تا ادامه می‌روند؛ .. " آمستردام" را خواندم این روزها .. کتابی که ظاهرا در مورد مرگ است .. در مورد از دست دادن آدم ها، درمورد از دست رفتن زندگی، در مورد تلاش انسان ها برای حفظ باقی مانده های زندگی .. اما از مرگ نوشته نشده .. کتابی است که آنقدر از زندگی می گوید و بیان می کند که تو را امیدوار می کند و در کنارش نخ باریکی از مرگ را به دست های تو می دهد و ناخواسته تو را به دنبال مرگ می کشاند .. "آمستردام" داستان گنگ و دلنشینی دارد که تا همان جمله ی پایانی تو را در کنار خودش نگه می دارد .. ( آمستردام .. یان مک یوون .. نشر افق )

معرفی کتاب «وقتی به من می‌رسی»؛ داستان عجیب یک نامه

چه داستان گیج‌کننده‌ای! به این نامه نگاه کن:

«م،

کار سختی است، سخت‌تر از آن‌چه فکرش را می‌کردم، حتی با کمک تو!

ولی خیلی تمرین کردم و تمرین‌هایم خوب پیش می‌رود. دارم می‌آیم تا جان دوستت و همین‌طور خودم را نجات بدهم. سفر مشکلی است. وقتی بهت برسم، خودم نیستم.»

م، چه کسی است؟ آیا کسی دارد با میراندا شوخی می‌کند؟ چه کسی برای میراندا نامه‌ نوشته؟

مطمئن باش «وقتی به من می‌رسی» آن‌قدر تو را مشغول می‌کند که نمی‌توانی آن را زمین بگذاری. این کتاب که برنده‌ی «جایزه‌ی نیوبری» هم شده، نوشته‌ی ربکا استید و ترجمه‌ی کیوان عبیدی آشتیانی است و آن را نشر افق (تلفن: 66413367) منتشر کرده است.

مریم رضایی، 15 ساله - خبرنگار افتخاری هفته‌نامه‌‌ى دوچرخه از تهران

قصه‌های خرس کوچولو و خرس بزرگ

دختر بندباز؛ کتاب هایی هستند که وقتی توی بزرگسالی به دستت می رسند، وقتی که ورقشون می زنی و چشمات بین تصویرهای رنگ وارنگ و کلمه های قصه شون دو دو می زنه، هی با خودت می گی پس چرا وقتی بچه بودم این کتاب رو ندیدم؟ چه حیفه که حالا دارم می خونمش!... اما حقیقت اینه که کمند کتابایی که تو رو تا این حد سر شوق بیارند که توی سی و دو سالگی، خودتو بچه ی سه ساله ای ببینی که داره با چشماش، قصه و نقاشی های کتابشو با ولع تمام می خوره!... کتابی که دیشب توی دستام بود هم از همین دسته کتابای خوب! بود. به لطف مادر یکی از بچه ها، که ازش خواسته بودم کتابای کتابخونه ی بچه شو برام بیاره، به دستم رسید.

قصه های خرس کوچولو و خرس بزرگ / مارتین وادل / رضی هیرمندی / تصویرگر: باربارا فِرت / نشر افق 1382

قطار شبانه لیسبون به ایستگاه تهران رسید

اسدالله امرایی: قطار شبانه لیسبون نوشته پاسکال مرسیه با ترجمه مهشید میرمعزی در نشر افق منتشر شد. مرسیه در سال ۲۰۰۶ جایزه ماری لوئیزه کاشنیتس و در ۲۰۰۷ جایزه گرینسانه کاوور را برای همین رمان گرفت و نامزد بهترین کتاب اروپایی سال شد و مدال لیشتن‌برگ دانشگاه گوتینگن را برای نویسنده به ارمغان آورد.

 «معلمی وسط کلاس درس، مدرسه را ترک می‌کند و تصمیم می‌گیرد به لیسبون برود تا رد پای یک نویسنده اسرارآمیز را پیدا کند. به تدریج عمیق‌تر غرق یادداشت‌ها و واکنش‌های نویسنده می‌شود که درباره تجربیات اساسی و عمیق زندگی هستند. به علاوه با افراد بیشتری ملاقات می‌کند که به‌شدت تحت‌‌تاثیر آن فرد خارق‌العاده قرار داشته‌اند. هیچ فرقی هم ندارد که به چشم یک پزشک، شاعر یا مبارز جنبش مقاومت علیه دیکتاتور به او می‌نگریسته‌اند.» این اثر نخستین اثر پاسکال مرسیه است که به زبان فارسی منتشر می‌شود. از میرمعزی پیشتر «زن ظهر نوشته یولیا فرانک در نشر نگاه منتشر شده بود. سیاهه آثاری که میرمعزی ترجمه کرده، نشان می‌دهد با مترجمی گزیده‌کار و دقیق روبه‌رو هستیم. بسیاری از نویسندگان آلمانی‌زبان را نخستین بار با ترجمه ایشان شناخته‌ایم. 

کبوتر انگلیسی

اسدالله امرایی: رمان «کبوتر انگلیسی» اثر استفن کلمان با ترجمه محمد جوادی در نشر افق منتشر شده است. داستان کتاب درباره مهاجران و مشکلاتی‌ست که با آنها دست به گریبان هستند. هریسون یا هری مهاجری غنایی‌الاصل است. دوست نزدیکش به قتل رسیده و او در کنار فقر و خشونتی که هر روز با آن دست و پنجه نرم می‌کند، دست به کار می‌شود تا قاتلان را بیابد. هری خودش هم نمی‌داند که تا چه حد خود و مادرش را به خطر انداخته است. راوی پسری یازده ساله است که به تازگی به انگلستان مهاجرت کرده و با اتفاقی دلخراش مواجه می‌شود؛ اتفاقی که برای او تجربه‌ای جالب و در عین حال اندوهناک به بار می‌آورد. موضوع مهاجرت، تضاد فرهنگی دو کشور غنا و انگلستان، سازگاری با شرایط و قوانین جدید و روبه‌روشدن با فضای پر از جرم و جنایت جنوب لندن ازجمله ویژگی‌های این رمان است. استفن کلمان سال ۱۹۷۶ در انگلستان به دنیا آمده و فعالیت ادبی‌اش را از سال ۲۰۰۵ با نگارش نمایشنامه آغاز کرد.

نگاهی به کتاب «قرن» نوشته سارا سینگلتون با ترجمه مهرداد مهدویان

ماجراهای کتاب ظاهراً سرگذشت خانوادگی «مرسی» است که حدود یک قرن پیش اتفاق افتاده است و پدر مرسی آن‌ها را در قالب کتابی نوشته است. زندگی کنونی مرسی هم در هاله‌ای از رویدادهای فراواقعی پوشانده شده است. او مدام ارواح را پیرامون خود می‌بیند و حتی به نوعی با آن‌ها ارتباط دارد. ترجان (پدر خانواده) با قرار دادن دو دختر (مرسی و چریتی) در یک زمان طلسم شده، آن‌ها را از واقعیت‌های روزمره دور نگه داشته است. همین قرار گرفتن در یک حالت بی‌زمانی، بسیاری از واقعیت‌های زندگی را از یاد دختران کوچک ربوده و آن‌ها را نسبت به بسیاری از رویدادهای پیرامونشان بی‌اطلاع کرده است. این زیستن در موقعیت بی‌زمانی، فضای فعلی داستان را برای آگاهی از شکل گیری رویدادهای پیشین آماده و فراهم کرده است.

ادامه نوشته