وبلاگ هبوط: جادوگر‌ها با آن کلاه‌های مخروطی شکل، صورت بدترکیب، دماغ‌های دراز و دسته جارویی که رویش می‌نشینند و به این طرف و آن طرف می‌روند در عین ترسناکی و وحشت آقرینی، داستان‌های هیجان انگیز و نفس گیری داشته‌ و دارند.
هر چند توی قصه‌های مادربزرگ‌ها و مادرهای ما، جادوگر‌ها حضوری نداشتند و تصویر آن‌ها را بیشتر توی کارتون‌های تلویزیونی دیده‌ایم.
ولی بعضی مادربزرگ‌ها تویِ بلاد فرنگ هستند که برای نوه‌هاشان از جادوگر‌ها می‌گویند و کارهای عجیب و غریبشان.
کتاب جادوگر‌ها، داستان مادربزرگی است که بعد از مرگ دختر و داماداش سرپرستی نوه‌اش را برعهده می‌گیرد و دوست دارد درباره جادوگر‌ها برای نوه‌اش حرف بزند.
البته جادوگر‌ها به همین راحتی هم قابل شناسایی نیستند. آن‌ها موجوات زشت و خطرناکی هستند و برای اینکه بتوانند میان آدم‌ها زندگی کنند ترفندهای جادوگرانه خود را به کار می‌برند. بچه‌ها را دوست ندارند و برای نابودی بچه‌ها دست به هر کاری می‌زنند، مخصوصا اگر این بچه‌ها تمیز و خوش بو باشند!

جادوگر‌ها (نوشته: رولد دال- مترجم: محبوبه نجف خانی- نشر افق)