زندگی
بچههای پرورشگاهی سوژه بسیاری از کتابهای کودک و نوجوان بوده است که
شاید مهمترین آنها، داستان «بابالنگ دراز» نوشته جین وبستر باشد. میتوان
گفت که خط مشترک بیشتر این داستانها، فانتزیگرایی محض است و داستان آنها
را اتفاقاتی رقم میزند که در دنیای واقعی هرگز برای این بچهها رخ
نمیدهد. «داستان تریسی بیکر» که به تازگی توسط نشر افق در قالب مجموعه
رمانهای کودک این ناشر منتشر شده، از این قاعده مستثنی است.
تریسی
بیکر دختر 10 سالهای که در پرورشگاهی در لندن زندگی میکند، راوی این
داستان است؛ داستان واقعی زندگی خودش که اگرچه سرشار از رویاهای فانتزی
است، اما مزه واقعیتهای آن خیلی تلخ است. زبان طنزآمیز نویسنده در این
کتاب، گویی در تلاش است تا زهر تنهایی و غمهای تریسی را بگیرد.
تکگوییهای
تریسی که قصد دارد دور از چشم بچههای پرورشگاه داستان زندگی خود را
بنویسد، در عین تلخی، شیرینیهای خاص خود را دارد. هر بار که مشکلاتش در
پرورشگاه او را به گریه وامیدارد، ادعا میکند که هرگز گریه نمیکند و
بهانه میآورد که «تب یونجه»اش دوباره عود کرده و به همین دلیل از چشمهایش
آب سرازیر شده! او در عین اینکه با تمام وجود به داشتن یک دوست صمیمی نیاز
دارد، سعی میکند خودش را بینیاز نشان دهد و مدام دوستی دست و پا
چلفتیترین بچه پرورشگاه یعنی پیتر را هم که میل دارد دوست صمیمی او باشد،
رد میکند. او حتی داستان زندگی خود را با این جملات شروع میکند: «اسم من
تریسی بیکر است. سن من 10 سال و 2 ماه است. تولد من 8 می است. این منصفانه
نیست چون تولد آن پیتر اینگهام خل و چل هم همان وقت است. برای همین هم
دوتاییمان یک کیک تولد داشتیم و مجبور شدیم برای بریدن کیک، چاقو را
دوتایی دستمان بگیریم. آن وقت اینجوری بود که آرزو کردنمان هم نصفهنیمه
شد؛ فقط یک نصفه آرزو.»
تریسی از پدر خود هیچ خاطرهای ندارد و
مادرش هم مدتهاست او را رها کرده و حتی برایش نامه هم نمینویسد. او
حکایت میکند که چطور یک روز از پرورشگاه فرار کرده تا به نشانیای که از
مادرش داشته برود. اما وقتی به خانه مادرش میرسد، متوجه میشود او شش ماه
است از این خانه به جای نامعلومی رفته است. با این همه نهایت آمال او مادر
زیبایش است که ادعا میکند به هالیوود رفته تا هنرپیشه شود و حتما روزی
برای بردن دخترش به پرورشگاه میآید.
او تا زمان نوشتن داستان
زندگیاش توسط دو خانواده به فرزندی پذیرفته شده اما به دلیل مشکلات
رفتاریاش او را به پرورشگاه پس فرستادهاند. آرزوی تریسی، خوردن همبرگر
مکدونالد با سیبزمینی سرخ کرده و بعدش هم مخلوط شیر و توتفرنگی به عنوان
دسر است؛ آرزوی کوچکی است اما هرگز برآورده نشده.
ورود کم
لاوسون، نویسنده که قرار است مقالهای درباره زندگی بچههای پرورشگاه
بنویسد، به داستان تریسی رنگ تازهای میدهد. او که ابتدا سعی میکند بیشتر
از همه بچهها به چشم این خانم نویسنده بیاید، در نخستین تلاشش طوری
خرابکاری میکند که به اتاق سکوت تبعید میشود اما نامهای که روز بعد از
طرف این خانم به دستش میرسد، به زندگی امیدوارش میکند. قرار میشود
درباره پرورشگاه برای او چیزهایی بنویسد و در نهایت حتی مقاله را هم خودش
بنویسد! لاوسون او را به ساندویچفروشی مکدونالد میبرد، برایش اسمارتیز و
یک کیک تولد درسته میخرد و خلاصه او که غرق در خوشی است، به خانم نویسنده
گیر میدهد که به فرزندی قبولش کند! اما البته طبیعی است که با روندی که
نویسنده کتاب یعنی ژاکلین ویلسون پیش گرفته، این اتفاق رخ نمیدهد و داستان
با رویای تریسی برای زندگی با «کم» به پایان میرسد.
ژاکلین
ویلسون از برجستهترین نویسندگان کودک و نوجوان انگلستان است و تاکنون 20
میلیون نسخه از کتابهایش فقط در همین کشور به فروش رفته. او در آثار خود
با دقت و موشکافی به شیوهای طنزآمیز و شوخطبعانه به مشکلات کودکان پرداخته
و جوایز متعددی مانند گاردین، اسمارتیز، ردهاوس و کتاب سال نایل را کسب
کرده و در سالهای 2005 و 2007 عنوان نویسنده نامدار را هم به خود اختصاص
داده. از داستان تریسی بیکر یک مجموعه تلویزیونی هم به همین نام ساخته شده
است.
مترجم این کتاب هم نسرین وکیلی است که تاکنون
بیش از 150 عنوان کتاب برای کودکان و نوجوانان ترجمه کرده است. نثر ترجمه
او روان و گیراست و توانسته به خوبی از پس شوخطبعیهای نویسنده برآید.
داستان تریسی بیکر (رمان کودک)، ژاکلین ویلسون، ترجمه نسرین وکیلی، نشر افق، چاپ اول: 1391، 200 صفحه، 2000 نسخه، بها: 7500 تومان.
منبع کتاب هفته