با هم کتاب بخوانیم - 14

«- به خودم قول دادم که این کار را تموم کنم. تا آخرش برم. از تو نمی‌خوام سعی کنی بفهم، اما خیال ندارم فرار کنم. تا حالا زیادی از همه‌چیز فرار کردم و دیگه نمی‌خوام اون‌جوری زندگی کنم. اگر پیش از اون‌که بدهی‌ام را بپردازم از این‌جا برم، از نظر خودم آدم بی‌ارزشی‌ می‌شم.
- مثل ژنرال کاستر حرف می‌زنی.
- درسته. همون حرفه: تحمل کن یا خفه شو.
- این جنگ درستی نیس جیم. فقط وقتت را تلف می‌کنی و پدر خودت را برای هیچ و پوچ درمی‌آری. اگر سه‌هزار دلار برات این‌قدر مهم، چرا براشون یک چک نمی‌فرستی؟»



موسیقی شانس
نوشته‌ی پل استر، ترجمه‌ی خجسته کیهان، نشر افق، چاپ دوم، 1387، قیمت 6000 تومان

با هم کتاب بخوانیم - 13

«منظور همان است. تو می‌خواهی به یک هدف پنهان فکر کنی. می‌خواهی به خودت بقبولانی که برای آنچه در جهان اتفاق می‌افتد دلیلی وجود دارد. مهم نیست چه اسمی رویش بگذاری – بخت، هماهنگی، نیروی برتر – همه‌اش به یک چیز ختم می‌شود. این راهی است برای دوری از واقعیت‌ها، برای روبه‌رو نشدن با چگونگی حقیقی چیزها.»



موسیقی شانس
نوشته‌ی پل استر، ترجمه‌ی خجسته کیهان، نشر افق، چاپ دوم، 1387، قیمت 6000 تومان

با هم کتاب بخوانیم - 12

«… بار دیگر به نقطه‌ی صفر برگشته بود و همه‌ی آن چیزها رفته بودند. چون حتّا کوچک‌ترین صفر، سوراخ بزرگ هیچ است؛ دایره‌ای چنان وسیع که جهان را در خود جا می‌دهد.»

موسیقی شانس
نوشته‌ی پل استر، ترجمه‌ی خجسته کیهان، نشر افق، چاپ دوم، 1387، قیمت 6000 تومان

با هم کتاب بخوانیم - 11

«فکر می‌کنم ما بیش‌تر به این خاطر بلیت بخت‌آزمایی می‌خریدیم که بتوانیم راجع به این گفت‌وگو کنیم که اگر برنده شدیم با پولش چه خواهیم کرد. یکی از سرگرمی‌های موردعلاقه‌ی ما این بود که در اغذیه‌فروشی استینبرگ بنشینیم و همان‌طور که ساندویچ می‌خوریم داستان ببافیم که اگر بخت به ما روی آورد، چه‌طور زندگی می‌کنیم. بازی کوچک بی‌خطری بود و از این‌که افکارمان به جولان درمی‌آمد، شاد می‌شدیم. حتّی شاید بشود آن را نوعی درمان نامید. کافی‌ست زندگی دیگری برای خود مجسّم کنید تا قلب‌تان هم‌چنان بتپد.»



موسیقی شانس
نوشته‌ی پل استر، ترجمه‌ی خجسته کیهان، نشر افق، چاپ دوم، 1387، قیمت 6000 تومان

با هم کتاب بخوانیم - 10

 «انگار موسیقی کمکش می‌کرد تا دنیا را واضح‌تر ببیند و مکان خود را در ترتیب نادیدنی چیزها درک کند.»



موسیقی شانس

نوشته‌ی پل استر، ترجمه‌ی خجسته کیهان، نشر افق، چاپ دوم، 1387، قیمت 6000 تومان

با هم کتاب بخوانیم - 9

«دوری‌اش از ژولیت زیادی طول کشیده بود و حالا که برای بردنش آمده بود، بچه به کل فراموشش کرده بود. ناش خیال کرده بود تلفن‌زدن کافی است و هفته‌ای دو بار صحبت‌کردن خاطره‌اش را برای دختر کوچولو زنده نگه می‌دارد. اما بچه‌های دو ساله از تلفن‌های راه دور چه می‌دانند؟ ناش شش ماه تمام برای دخترش صرفاً یک صدا بود، مجموعه‌ای از نداهای فرّار، و کم‌کم به شبح تبدیل شده بود. حتی بعد از این‌که دو سه روز در خانه ماند، ژولیت هم‌چنان خجالتی و محتاط باقی ماند و هر بار می‌خواست بغلش کند خود را کنار می‌کشید، انگار دیگر وجودش را باور نداشت.»



موسیقی شانس

نوشته‌ی پل استر، ترجمه‌ی خجسته کیهان، نشر افق، چاپ دوم، 1387، قیمت 6000 تومان

با هم کتاب بخوانیم - 8

«بعدازظهر روز بعد وقتی نوبت به اموال خودش رسید، با همان بی‌فکری تلخ و بی‌رحمانه رفتار کرد و با گذشته‌اش طوری روبه‌رو شد که انگار مقداری زباله‌ی دورریختنی است. همه‌ی وسایل آشپزخانه را به پناهگاه بی‌خانمان‌ها در جنوب بوستون هدیه کرد. کتاب‌هایش را به دختر دبیرستانی طبقه‌ی بالا بخشید، دستکش مخصوص بیس‌بال به پسر کوچک آن‌طرف خیابان تعلق گرفت و مجموعه‌ی صفحه‌ها و نوارهایش را به یک مغازه‌ی دست‌دوم فروشی آثار موسیقی در کمبریج فروخت. در این کارها دردی نهفته بود، اما ناش از آن درد که گویی منزلتش را بالا می‌برد، استقبال می‌کرد، گویی هر چه بیش‌تر از آن‌چه که قبلاً بود دور می‌شد، در آینده برایش بهتر بود. احساسش مانند کسی بود که عاقبت جسارت لازم را برای خالی‌کردن یک گلوله به مغز خود یافته باشد، اما در این‌جا گلوله برابر مرگ نبود، زندگی بود، انفجاری بود که موجب تولد دنیاهای تازه‌ای می‌شد.»



موسیقی شانس

نوشته‌ی پل استر، ترجمه‌ی خجسته کیهان، نشر افق، چاپ دوم، 1387، قیمت 6000 تومان