مأمور سیگاری خدا
صید قزلآلا در مدرسه؛ آدمه دیگر! هزاری هم که پا روی دلش بگذاره و از دوستداشتنیهاش بگذره، استثناءهایی پیدا میشه همیشه. به خودم قول داده بودم فعلاً ها کتاب معرفی نکنم. چرا؟ بیدلیل شاید! اما موقع کتابگردی با لیلی بود که کتاب "مامور سیگاری خدا" رو دیدم و قولم به خودم رو شکستم. یاد عنوان کتابی افتادم که میگفت: "کتاب باید هلو باشه"؛ کتاب آقای "محسنحسام مظاهری" هم از نوع درجه یک این محصوله.
● آقای مظاهری در "به جای مقدمه" کتاب اعلام کردن که فقط راوی گفتگوها و روایتهایی هستن که توی تاکسیها اتفاق افتاده: "من داستاننویس نیستم و مطالبی هم که در این مجموعه میخوانید داستانهای من نیستند. من یک راویام و اینها روایتهای پراکندهء مناند از تجارب تاکسیسوارشدنم در شهر".
● شهر توی این کتاب البته فقط تهران نیست؛ اصفهان هم توی این بازی حضور داره اما نه به پررنگیِ تهران. اول هر روایت به جای عنوان، اسم شهر و مسیر تاکسی و تاریخ روایت نوشته شده: تهران - از امیرآباد تا زرگنده - مهر 1388؛ اصفهان - از دروازه دولت تا ارتش - فروردین 1389 ... قشنگه نه؟ نوستالژی خیابونگردی به آدم دست میده یه جورایی. البته به نظرم اومد که همهء این آدرسها یه جورایی به مرکز شهر و بالای شهر مربوط بود. حافظهء غیرتاریخیم میگه که پایینترین نقطهء تهران توی این کتاب میدان خراسان بود. مورد جالب دیگهای که از نوشتههای کتاب به نظرم میرسه داشمشتی حرف زدنِ رانندههاست. به نظر میرسه نسل این آدما منقرض شده باشه اما آقای مظاهری توی نوشتهها و روایتهای این کتاب عکس این موضوع رو بهمون نشون میدن.
● بازهء زمانی ماجراهای این کتاب از سال 87 تا 89 هستش. البته لازمه اینم بگم که متاسفانه نرخ کرایه تاکسیهای توی این کتاب به هیچوجه نمیتونه مرجع باشه. توی همین دو سه سال اونقدر همهچی گرون شده که کرایه تاکسی توش گُمه!
● یه چیز دیگهای که به ذهنم میرسه اینه که رانندهها توی این کتاب زیاد فُحش میدن؛ فُحشهای که مخفف همهشون توی متن ک هستش. بعد حرفهای سیاسی هم که توی کتاب هست دیگه؛ خدا رو شکر که ایناش ممیزی نشده چون جالبن.
● یکی از قشنگیهای این کتاب اینه که آقای مظاهری تقدیمش کردن به همسرشون فاطمه خانم: "برای همسرم فاطمه که بلد است زندگی کند". بعد این فاطمه خانم وبلاگِ بسیار بسیار عقشولی دارن که زندگی و نور و مهربونی ازش سرریز شده...سر بزنید لدفن باید!
● کتاب رو وقتی خریدم که با لیلی جونم کتابگردی میکردیم. عکسهای زیبایی که ایشون از این کتاب گرفته اینجاست.
● این هم از عکسهایی که خودم گرفتم. با تشکر از آقای آزادی رانندهء شرکت و تاکسیشون، همکارم آقای کباری که در نقش مسافر ظاهر شدن و خانوادهء محترم رجبی! ;)
مامور سیگاری خدا (تاکسینگاریهای من)
نویسنده: محسن حساممظاهری
ناشر: افق
چاپ اول: 1391
تیراژ: 2200
قیمت: 55،000 ریال