کتاب‌های پیشنهادی برای آخر هفته به انتخاب «رضا امیرخانی»


«رضا امیرخانی» به دوستانِ خوب «کتاب افق» پیشنهاد می‌کند دو رمانِ «سرزمین نوچ» و «پیش‌روی» را بخوانند.

پیش‌روی (نوشته‌ی ای‌.ال داکترو، ترجمه‌ی امیر احمدی‌آریان، انتشارات زاوش، چاپ اول، ۱۹۵۰۰ تومان)

«پیش‌روی»، یکی از بهترین رمان‌های «ای. ال. داکترو» که ماجرای آن بين سال‌های ۱۸۶۴ تا ۱۸۶۵ میلادی می‌‌گذرد و بر مبنای حقایق تاریخی نوشته شده است. 
بد نیست بدانید که این رمان در سال ۲۰۰۵ برنده‌ی جایزه‌ی سال انجمن منتقدان کتاب و جایزه‌ی پن / فاکنر شد. هم‌چنین، یکی از نامزدهای نهایی جایزه‌ی پولیتزر بوده است.

***

سرزمین نوچ (نوشته‌ی کیوان ارزاقی، نشر افق، چاپ دوم، ۱۲۵۰۰ تومان)

«سرزمین نوچ» هم اوّلین کتاب «کیوان ارزاقی» است که ماجرای آن درباره‌ی زوج جوانی به نام آرش و صنم است كه به آمریكا مهاجرت می‌كنند و زندگی‌شان دست‌خوش فراز و نشیب‌های بسیاری می‌شود و .... بدنیست بدانید این رمان نامزد جایزه‌ی کتاب فصل شد.

***

رضا امیرخانی، متولد ۱۳۵۲، یکی از نویسندگان خوب کشورمان است که با تحصیلات مهندسی مکانیک از دانش‌گاه شریف به نوشتن روی آورد و امروز، رمان‌ها و سفرنامه‌های خواندنی‌اش از پرفروش‌ترین کتاب‌ها هستند.

«قیدار» آخرین رمان آقای امیرخانی است که اردی‌بهشت ۹۱ توسط نشر افق منتشر و برنده‌ی جایزه‌ی کتاب فصل شد. «اِرمیا» هم اولین کتاب او بود که برنده‌ی جایزه بیست سال ادبیات داستانی ایران شد. این کتاب تاکنون ۲۳‌بار چاپ شده است.

مجموعه داستان‌های کوتاه «ناصرِ ارمنی» دومین اثر امیرخانی بود که در سال ۱۳۷۸ منتشر شد. رمان «من او» سومین اثر «رضا امیرخانی» است که عده‌ای آن را بهترین کتاب این نویسنده می‌دانند. این کتاب تاکنون ۳۴‌بار چاپ شده است.

«ازبه» درباره‌ی جنگ تحمیلی است و «داستان سیستان» هم سفرنامه‌ای است که در آن امیرخانی  به حواشی مسافرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای به استان سیستان و بلوچستان می‌پردازد. 

«نشت نشا» هم مقاله‌ی بلندی درباره‌ی مهاجرت نخبگان است. «بیوتن» نیز درباره‌ی یکی از بازمانده‌های جنگ تحمیلی ایران است که به بهانه‌ای به آمریکا سفر می‌‌کند.

«نفحات نفت» جستاری است در فرهنگ مدیریت نفتی و دولتی در جمهوری اسلامی ایران و «جانستان کابلستان» هم روایت سفر نویسنده به کشور افغانستان است.

***

علاقه‌مندان می‌توانند درصورت تمایل کتاب‌های «رضا امیرخانی» و کتاب‌های پیشنهادیِ ایشان (سرزمین نوچ و پیش‌روی) را از فروش‌گاه کتاب افق (خیابان انقلاب، کنار سینما سپیده، سر کوچه اسکو) تهیه کنند. منتظرتان هستیم، با لبخند و دوستی.

نفحات نفت


   کارخانه‌ی پژوی فرانسه، در اوایل دهه‌ی ۸۰ میلادی، بعد از تولید نسل درخشان چهار پژو شامل ۵۰۴ و ۴۰۴ در دهه‌ی ۷۰، رسماً به خِنس می‌خورد و تولیداتش مقبول نمی‌افتد و در بازار رقابت به دلایل فراوانی از جمله مصرف سوخت بالا کم می‌آورد. مدیران پژو دوره می‌افتند در دانشگاه‌ها و فقط در پلی تکنیک فرانسه، ۲۰۰ پروژه‌ی دانشجویی تعریف می‌کنند و شروع می‌کنند به تزریق پول در دانشگاه‌ها.ظرف مدت پنج سال،پژو ۴۰۵ را تولید می‌کنند که اتومبیل سال ِ کلاس B اروپا می‌شود که همان،هنوز بعد ‍ِ بیست سال،سرجهازی ِ صنعت خودروی ماست.

    همین را مدل کنیم و برگردانیم به وطن…فرض کنیم ایران خودرو به هر دلیلی به خاطر تولیدات ضعیفش – خدا به دور – فرض ِ مثال، دچار مشکل شود و خریدار پیدا نشد..فرض ِ محال(!) کنیم به دلیل ضعف ِ کیفیت تولید کسی محصول ایران خودرو را مثل پژوی ۵۰۴ دهه‌ی ۷۰ فرانسه نخرد.حالا منتظریم تا مثل ِ همان فرانسه،ایران خودرو برود در امیر کبیر و شریف و صنعتی اصفهان و … پروژه پخش کند و …اما در عمل چه اتفاقی می‌افتد؟

    هیچ! مدیر ایران خودرو می‌رود خدمت مقام ِ اجرایی بالادست، توضیح می‌دهد که ایران خودرو سه برابر کارخانه‌جات هم ارز کارگر استخدام کرده است – تا ضریب ِ اشتغال کشور را بالا ببرد – …این کارگران به دلیل مطالبات معوق،همین روزهاست که بریزند و جاده‌ی تهران-کرج را رسماً ببندند و این یعنی بحران شهری …خلاصه‌ی کلام، مقام اجرایی بالادست هم که حوصله‌ی این چیزها را ندارد کمی شیر ِ نفت ِ ورودی به ایران خودرو را باز می‌کند و جلوی‌ این همه بحران را به سرانگشت تدبیر می‌گیرد.

از کتاب نفحات نفت – نوشته‌ی رضا امیرخانی – نشر افق.

به انتخاب نویسنده‌ی وبلاگ دست‌نوشته‌های عباس

"قیدار" رضا امیرخانی رمانی لازم جهت مطالعه کاندیداهای ریاست جمهوری

امیرحسین انبارداران: چقدر احساس می کنم آدمهای مطرح این روزها در همه حوزه ها بالاخص در عرصه سیاست و ورزش لازم است رمان زیبای "قیدار" رضا امیرخانی را بخوانند.

روزگار طوری شده که آدم احساس می کند برای تنفس جرعه ای جوانمردی باید خودش را به خواب بزند بلکه خواب فتوت و جوانمردی را ببیند....نه این که فکر کنید همه چیز را خیلی سیاه می بینم...نه...راستش بعضی وقت ها دلم از برخی نامرادی ها می گیرد..البته نه برای خودم که یکسره با خودم این مهم را تمرین می کنم که فقط امیدم به خدا باشد و به لطف حضرتش وامدار کسی هم نیستم چه برسد به ناکسی!

الغرض...دلم که می گیرد رمان بسیار دلنشین "قیدار" را می خوانم و به همین خاطر نمی دانم تا به حال آن را چند مرتبه خوانده ام.

"قیدار" بیش از هر چه به نویسنده اش شباهت دارد....چه...به لطف خدا و به حرمت علیکی که رضا امیرخانی همواره به سلامم داده است همیشه احساس می کنم خود رضا امیرخانی شخصیت در سایه قهرمان رمان خود است.

این نویسنده برجسته روزگار ما بیش از آن که یک نویسنده باشد یک انسان شریف است و یک جوانمرد است به همین خاطر ترجیح می دهم در حد وسع خودم "قیدار"ش را معرفی کنم.نمی دانم تا الان چند نوبت توسط نشر افق منتشر شده است اما من کتاب نوبت سوم انتشار آن را دارم و قیمتش هم ۹۰۰۰تومان است.

این روزها که به لطف احساس تکلیف برخی رجلی که خود را سیاسی می دانند هوای تنفس تنگ است و نیز به لحاظ برخی مسائلی که آدم در عرصه هایی مثل ورزش می بیند "قیدار" مثل نسیم روح آدم را به تنفس وامی دارد لذا توصیه می کنم هر کسی احساس تکلیف کرده تا برای مملکتش کاری بکند قبل از هر چیز "قیدار" رضا امیرخانی را بخواند.

راستی....یادم آمدم...آنهایی که در روزهای گذشته با ناجوانمردی محض و به خاطر چند کلیک بیشتر و یحتمل صعود رتبه سایت شان در الکسا چوب نامردی به آبروی یکی از زنان بازیگر کشورمان زدند هم "قیدار" را بخوانند.

"قیدار" حکایت فتوت و جوانمردی است.توصیه می کنم جوانمردانی که احساس تکلیف کرده اند و کاندیدای ریاست جمهوری شده اند هم قبل از هر حرکتی "قیدار" را یک دور بخوانند.

چرا حال رضا امیرخانی این روزها خوش نیست؟

هنوز غرفه شلوغ است که امیرخانی می‌گوید باید برود به قرارش برسد، می‌گویم کتاب جدید، می‌گوید که حالش برای نوشتن خوب نیست و در این وضعیت نباید بنویسد. او احساس می‌کند مخاطب بر گردنش حق دارد و نباید وقتی حالش خوب نیست چیزی را به خورد مخاطب بدهد.
قدم‌های پایانی را که به سمت خروجی شبستان برمی‌داریم، می‌گوید: «از یک سال پیش کتابی ننوشته‌ام، البته پروژه‌ای داشتم درباره توسعه که باید به مالزی می‌رفتم، با دلار 3500 تومانی هم رفتم.»

قبل از اینکه خداحافظی کنیم، می‌گویم: برای پاراگراف پایانی چه بنویسم، می‌گوید: «بنویس: حالم آن‌قدرها خوب نیست که بنویسم و وقتی که خوب نباشی نباید بنویسی که حال مخاطبانت را بد کنی؛ آنها چه گناهی کرده‌اند که جور حال بد تو را بکشند.»

ادامه نوشته

رضا امیرخانی در دیدار مخاطبانش: منتقد دولت احمدی‌نژادم، اما متعهد به انقلابم/ کتاب‌های من دومی ندارن


رضا امیرخانی در جریان دیدار با مخاطبانش در نمایشگاه کتاب تهران گفت: من عادت ندارم جلد دوم هیچ اثری را بنویسم. بنابراین، همانطور که «من او» و «ارمیا» جلد دوم نداشتند، قیدار هم جلد دومی نخواهد داشت.

به گزارش خبرنگار مهر، رضا امیرخانی عصر چهارشنبه 18 اردیبهشت با حضور در غرفه نشر افق از نزدیک با مخاطبان خود دیدار و آثاری از خودش را که توسط آنها خریداری شده بود برای علاقه‌مندانش امضاء کرد.

استقبال از حضور امیرخانی تا اندازه‌ای بود که راهروی محل استقرار نشر افق در شبستان مصلای امام خمینی (ره) با وجود قرار گرفتن در انتهای شبستان در مدت حضور این نویسنده، بسته شده و در تصرف هواداران امیرخانی در آمد.

بنا بر اعلام مسئولان نشر افق دو رمان «قیدار» و «من او» از پرفروش‌ترین آثار این ناشر و این نویسنده در نمایشگاه کتاب امسال بوده است که در مدت زمان حضور امیرخانی در نمایشگاه کتاب استقبال از آنها بیشتر از سایر روزها نیز بوده است.

از نکات قابل توجه در زمان دیدار با امیرخانی، حضور نوجوانان و جوانانی بود که آثار وی که توسط ناشر دیگری غیر از افق منتشر شده بود را نیز خریداری و برای امضاء توسط نویسنده به محل غرفه نشر افق آورده بودند. همچنین بسیاری از حاضران سئوالاتی را درباره مباحث ارائه شده در کتاب «نفحات نفت» رضا امیرخانی از وی می‌پرسیدند که وی نیز در بازه زمانی کوتاه به آنها پاسخ می‌داد.

در این دیدار امیرخانی در پاسخ به سئوال یکی از حاضران درباره خلوتی نمایشگاه کتاب گفت: نمایشگاهی که من دیدم نمایشگاه خلوتی است و شاید شلوغی که دوستان ادعا می‌کنند وجود دارد، دیدنش چشم بصیرت می‌خواهد که من ندارم.

وی همچنین در پاسخ به سئوال نوجوانی که از او درباره چگونگی برون‌رفت کشور از وضعیت فعلی و بحث‌هایی کنایی که امیرخانی در این زمینه در کتاب نفحات نفت مطرح کرده است، می‌پرسید، گفت: راه برون‌رفت از وضعیت فعلی این است که اجازه داده شود منتقدان با صدای بلند حرف خود را بزنند و به کسی هم این حرف‌ها بر نخورد.

امیرخانی همچنین در پاسخ به سئوال یکی دیگر از مخاطبانش درباره موضع‌گیری وی در برخی مصاحبه‌هایش گفت: من چهار سال قبل هم گفتم و الان هم تکرار می‌کنم که منتقد دولت آقای احمدی‌نژاد هستم، اما متعهد به انقلابم. این دلیل نمی‌شود که چون منتقد دولتم، انقلابی نباشم.

امیرخانی همچنین در پاسخ به سئوال دیگری درباره نوشتن جلد دوم قیدار نیز گفت: من عادت ندارم جلد دوم هیچ اثری را بنویسم. نه جلد دوم «ارمیا» را می‌نویسم، نه جلد دوم «من او»  و نه جلد دوم «قیدار» را. به نظر من اثر ادبی یک بار خلق می‌شود.

این نویسنده همچنین درباره کار تازه‌ای که در دست تالیف دارد، گفت: مشغول نوشتن هستم، اما عادت دارم تا نوشتن اثری را به پایان نبرده‌ام، درباره‌اش حرفی نزنم.

استقبال از حضور امیرخانی، راهروی منتهی به غرفه «افق» را مسدود کرد


خبرگزاری تسنیم: رضا امیرخانی نویسنده عصر امروز چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت با حضور در غرفه انتشارات «افق»‌از نزدیک با علاقه‌مندان آثارش دیدار کرد و درباره مسائل اجتماعی که در آثارش به آن‌ها اشاره داشته به گفت‌وگو پرداخت.

امیرخانی که از ساعت 15 میهمان غرفه افق بود خیل عظیم مشتاقان آثارش را گرد غرفه انتشارات افق جمع کرد و بازار داغ امضا و عکس‌های یادگاری موجب ازدحام جمعیت در این نقطه شبستان شد.

کتاب‌های «من او»‌، «ارمیا»، «جانستان کابلستان» و «قیدار»‌ در مدت حضور این نویسنده در غرفه انتشارات افق پرفروش شد و امیرخانی با صبر و حوصله بر روی صفحه آغازین هر کتاب متنی را برای خریدار کتاب نگاشته و امضا می‌کرد.

وی هم‌چنین با جمعی از خوانندگان آثارش درباره موضوعات اجتماعی روز که در آثارش به آن‌ها اشاره کرده گفت‌وگو می‌کرد. جویا شدن نظرات امیرخانی درباره مسائل فرهنگی و سیاسی روز جامعه و جهان بخش دیگری از گفت‌وگوی علاقمندان را با رضا امیرخانی تشکیل می‌داد.

قیدار

من همیشه به تصمیم اول، احترام می‌گذارم. تصمیم اولی که به ذهنت می‌زند، با همهٔ جان گرفته می‌شود. تصمیم دوم، با عقل، و تصمیم سوم با ترس... از تصمیم اول که رد شدی، باقی ش مزه‌ای ندارد... بگذار وعظ کنم برای تکهٔ تنم.... من به این وعظ، مثل کلام خود خدا اعتقاد دارم. فقط به یک چیز در عالم موعظه‌ات می‌کنم، تصمیم اول را که گرفتی، باید بلند شوی و بروی زیر یک خم ش را بگیری... تنها یا با دیگران توفیر نمی‌کند. باید بلند شوی و فن بزنی.... بی‌چون و چرا.... بعد از فن زدن، می‌نشینی و به ش فکر می‌کنی و دور و برش را صاف می‌کنی....

رضا امیرخانی؛ قیدار صص ۳۰-۳۱؛ چاپ چهارم؛ نشر افق

انتخاب پری نویسنده‌ی وبلاگ دفتر یادداشت من

قیدار

وه که چه کتابی است این کتاب؟

در روزگاری که آرزوی دیدن یک جوانمرد، مردی از سلاله مردان واقعی، در دل هر بنی بشری  شعله می کشد؛ نویسنده باهوش این کتاب چه موضوعی را برگزیده؛ بیراه نیست که پرفروش‌ترین کتاب سال میشه این کتاب. عجب قلمی دارد آقای امیرخانی، دست مریزاد. مصر شدم بقیه آثار ایشون را بزودی بخونم.

ادامه نوشته

گزارش جلسه‌ی نقد و بررسی رمان «قیدار» در فرهنگسرای ارسباران

جلسه‌ی نقد و بررسی رمان قیدار دیروز، سه‌شنبه یازدهم مهرماه برگزار شد. جدای رضا امیرخانی، محمدرضا بایرامی، ایراهیم زاهدی‌مطلق، محمدرضا زائری، سعید چنگیزیان و سیداحمد نادمی نیز از منتقدان و میهمانانِ این نشست بودند. برای خواندنِ صحبت‌های آن‌ها درباره‌ی قیدار هم شما را ارجاع می‌دهیم به لینک‌های زیر؛

محمدرضا زائری؛ اگر در کشور فضای مردانگی وجود داشت مشکلات بوجود نمی‌آمد

رضا امیرخانی؛ «قیدار» آن‌چیزی نبود که مسئولین فرهنگی می‌خواستند

محمدرضا بایرامی؛ همه آثار امیرخانی برای ادبیات داستانی ما یک اتفاق است

ابراهیم زاهدی مطلق؛ امیرخانی پازل داستان انقلاب خود را کامل کند

رضا امیرخانی؛ برای نوشتن «قیدار» تمام فتوت‌نامه‌های قدیمی را خواندم


حاشیه‌های جلسه‌ی نقد و بررسی قیدار را هم این‌جا بخوانید.

جلسه‌ی نقد و بررسی رمان «قیدار» برگزار می‌شود

رمان قیدار نوشته‌ی رضا امیرخانی با حضور محمدرضا بایرامی و ابراهیم زاهدی مطلق روز سه‌شنبه 11 مهر در بیست و سومین نشست باشگاه کتاب تهران نقد می‌شود.

قیدار کتاب برگزیده‌ی بیست و یکمین دوره‌ی جایزه‌ی کتاب فصل است و در شش ماه گذشته، شش‌بار چاپ شده است. چندی‌ دیگر هم چاپ هفتم آن با شمارگان 5000 نسخه به بازار کتاب عرضه می‌شود.

ضمناً، این رُمان یکی از پرفروش‌های کتاب افق است.

برای شرکت در این جلسه، روز سه‌شنبه 11 مهر از ساعت 18 به فرهنگسرای ارسباران به نشانی، خیابان شریعتی، بالاتر از پل سید خندان، خیابان جلفا مراجعه کنید.

منبع: خبرگزاری مهر

«رضا امیرخانی» با رمان «قیدار» برگزیده‌ی جایزه‌ی کتاب فصل شد

خبر خوب این‌که رضا امیرخانی با رُمان قیدار برنده‌ی جایزه‌ی کتاب فصل شد.

دیروز، مراسم بیست و یکمین دوره‌ی جایزه‌ی کتاب فصل برگزار شد. در بخش داستان، کتاب‌های لیلیا نوشته‌ی مرتضی فخری، آواز ابابیل نوشته‌ی مجید پورولی کلشتری، سرزمین نوچ نوشته‌ی کیوان ارزاقی و در خرابات مغان نوشته‌ی داریوش مهرجویی و قیدار نامزد جایزه بودند که در نهایت، رضا امیرخانی برگزیده شد.

از این تریبون، موفقیتِ تازه‌ی رضا امیرخانی را به او، مخاطبانِ آثارشان و خانواده‌ی افق تبریک می‌گوییم. به کیوان ارزاقی هم تبریک می‌گوییم که با اولین رُمان خود نامزد جایزه‌ی کتاب فصل شد.

امیرخانی در مراسم دیروز،  قسمتِ مادیِ جایزه‌اش را به یادِ روحِ بلندِ مرحوم عبدالله والی به اخوانِ والی برای مردمِ سربلندِ بشاگرد تقدیم کرد و گفت: «چه خوب است در این زمانِ مانده، ارشاد به عوضِ بعضی تعهداتِ غیرِمطلوب و غیرِممکن، سه کارِ ممکن و مطلوب انجام دهد؛ هر سه، با کم‌ترین هزینه و بیش‌ترین فایده. شفافیت در داوری، شفافیت در ممیزی و شفافیت در حمایت. این هر سه، می‌تواند چهره‌ی ارشاد را دگرگون کند. فراموش نکنیم هر قدم به سمتِ شفافیت ممکن، یعنی دو قدم دور شدن از فسادِ محتمل.»

صحبت‌های کاملِ رضا امیرخانی را می‌توانید در خبرگزاری ایبنا و مهر بخوانید.

راستی، رمان قیدار هم‌زمان با نمایش‌گاه بین‌المللی کتاب، اردی‌بهشت امسال (1391) منتشر شد و به‌زودی
چاپ هفتم آن با شمارگان پنج‌هزار نسخه از سوی نشر افق روانه بازار کتاب می‌شود.

قیدار

بعد از مدتها کتابی به دست گرفتم ... قیدار رضا امیرخانی ... یحتمل با جستجوی کوچکی  نقدهای زیادی برای این کتاب پیدا خواهیم کرد ... ولی من در یک کلمه خلاصه میکنم کتاب رو ... "اعتقاد" ... چیزی که هر چه بیش تر در زندگی مدرن امروزه کمرنگ تر میشود.

نوشته‌ی حسین در وبلاگ کارگر اخراجی

http://kargareekhraji.blogspot.com/2012/08/blog-post_13.html

قیدار

چند وقت پيش بازم همين حس تو كف بودن يك رمان خوب بدجوری مشغولم كرده بود كه ياد كتاب من او و آقاي اميرخاني افتادم و عزمم رو جزم كردم كه آخرين كارش رو بگيرم. مي تونم بگم فوق العاده بود. بقدري داستان جذاب و پر كشش هست كه يكضرب (حتي به دو ضرب هم نكشيد) تا آخراون رو خوندم. ساختار وفضا سازي داستان و شخصيت پردازي اون بيشتر تصويري هست .من كه احساس مي كردم دارم يك فيلم مي بينم . در اول رمان فكر كردم با يك فيلم جاده اي روبرو هستم. (عاشق فيلم هاي جاده اي ام). اما در آخرهاي رمان باز همون حس نامربوط سراغم اومد. نمي دونم چرا نمي تونم با قضاوت هاي صريح كه در داستان احساس مي كنم كنار بيام. در هر صورت بي خيال اين جنبه مي شم و فقط به زيبايي داستان و روايت فكر مي كنم. داستان در اواخر زمان شاه مي گذرد. در همه دنيا سه زمان داريم تو ايران اين چهارمي ست. زمان شاه!

ادامه نوشته

جانستان کابلستان

جانستان کابلستان (روایت سفر به افغانستان)، رضا امیرخانی

نشر افق، تهران، چاپ پنجم، 1390، 348 ص


کتاب جانستان کابلستان، روایت سفر خانوادگی غیررسمی و بدون برنامه‌ریزی نویسنده کتاب به  افغانستان  در سال 1388 می‌باشد.

چند نکته جالب از این کتاب (البته نقل به مضمون):

* نویسنده معتقد است فاصله جامعه افغان با جامعه ایران حدود یکصد سال است ولی فاصله جامعه ایران با جامعه افغان حدود 5 سال است. (منظور آنکه اگر اتحاد ملی از بین برود و نفاق جای آن را بگیرد و دچار درگیریهای داخلی بشویم ظرف پنج سال افغانستانی می‌شویم برای خودمان)

* نویسنده به زیارت قبر خواجه عبدالله انصاری معروف می‌رود و می‌بیند در محوطه آرامگاه درختی وجود دارد که افغانها برای گرفتن حاجت به آن میخ می زنند (ما ایرانیها لااقل می رویم نخ می بندیم به شاخ و برگ این گونه درختها) و از کرامات جناب خواجه عبدالله می‌دانند که این درخت با اینهمه میخ در تنه سالم می‌ماند و نمی خشکد (جل الخالق !!!)

* نویسنده به زیارت خواجه غلتان می رود، مردم هرات معتقدند که در ارامگاه این خواجه باید حاجت بطلبی بعد روی زمین بخوابی و دو غلت بزنی اگر قرار باشد خواجه حاجتت رابدهد خود جناب خواجه شما را هفت هشت دور دیگر بدون اینکه شما اراده کنی می غلتاندتان و می چرخاندتان !!!!

* (عذرخواهی می‌کنم) نویسنده از وضع بد دستشویی های عمومی می گوید و اینکه  کمتر چنین چیزی وجود دارد و معمولا باید افتابه را  از قهوه چی یا راننده اتوبوس بگیری و به سمت یک بیابان دستشویی حرکت کنی . بگذریم در جایی دیگر نیز نویسنده ذکر میکند که تفاوت ما و افغانها در دستشویی رفتن این است که اینجا می روی دستشویی بعد انجا را تمیز می‌کنی و میایی بیرون ولی در افغانستان می روی دستشویی آنجا را تمیز می‌کنی بعد قضاء حاجت می‌کنی و می‌ایی بیرون (لابد یک نفر هم بعد از تو که خواست دستشویی بروی می‌رود و انجا را دوباره تمیز می‌کند و ...)

* نویسنده محترم در جای جای کتاب حق نان و نمکی را که از برادران افغان خورده است به نیکی یاد می‌کند و با تعبیر جوان مرد مردمی هستند مردم این دیار از لطف انها و وجدان انها و از محبت و مروت آنها تشکر می‌کند.

بنده که از مطالعه این کتاب بسیار لذت بردم (به طور ویژه از مقدمه آن) و بیشتر این کتاب را در سحرگاهان ماه مبارک رمضان خواندم.

نوشته‌ی علی‌اصغر قیومی در وبلاگ زندگی جاریست

«قیدار» در صدر کتاب‌های پرفروش هزار کتاب (مجله و فروش‌گاه آن‌لاین کتاب)

www.1000ketab.com

قیدار

دارم کتاب «قیدار» رضا امیرخانی را می‌خوانم- ماه رمضان است و خیلی نمی‌شود کتاب خواند. شاید برتری کتاب خدا بر سایر کتاب‌ها این حس را به وجود می‌آورد. به‌هرحال هنوز حدود پنجاه شصت صفحه‌ای دیگر ازش باقی مانده. شاید هم جذابیت این اثر نسبت به سایر آثار امیرخانی کمتر است.

یادداشت‌های حبیب‌الله حاجی‌زاده

تبریک به رضا امیرخانی برای خلق «قیدار»

بسم الله الرحمن الرحیم
دوست و برادر عزیزم جناب آقای رضا امیرخانی

سلام و درود بر شما!
وظیفه خود می‌دانم که به احترام رمان قیدار، ‌تمام قد از جا برخیزم و به شما به خاطر خلق این رمان خواندنی و شکوه‌مند تبریک بگویم.
اغراق نیست اگر بگویم که جای این رمان، در ادبیات داستانی امروز خالی بوده است و قیدار با اقتدار و افتخار اینجای خالی را پر کرده است. 

سید مهدی شجاعی

ادامه نوشته

گزارش تصویری (یک)

افتتاحیه‌ی فروشگاه کتاب افق

10 آبان‌ماه 1390