آمستردام
داستان تاملی در این نكته است كه چگونه همه شكست میخورند تا در پایان، ابتذال بازی بیش از پیش عیان شود. در این حركت به سوی شكست،همه تنهایند.
«ورنون» روزنامهنگار، «كلایو» موسیقیدان و «گارمونی» سیاستمدار. حتا«مالی لین» كه حضوری عینی در داستان ندارد. زنی كه قصه با مرگ او آغاز میشود و در زندگی هر یك از شخصیتهای كلیدی داستان روزگاری نقش معشوقه را ایفا كرده است. او در غیاب خود نیز پایان محتوم تمامی شخصیتهای كلیدی داستان را رقم میزند. شخصیتهایی كه هر یك به نوعی نتوانستهاند او را فراموش كنند و هنوز هم با یادآوری نام و یاد او به مرور بخشی از خاطرات خود میپردازند.
«آمستردام» با وامگیری از عناصرسبك پلیسی، روایتی ناب از مواجهه با این شكست را به زیبایی توصیف میكند. شكستی كه فاقد آن عناصر قهرمانانه است و تاكید بر آن چیزی جز ترسیم تباهی حاكم بر زندگی روزمره نیست.