یک سرخپوست دوستداشتنی
نویسندهی وبلاگ هبوط دربارهی «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت» میگوید: از آن کتاب هاست که باید بگیری به دست و اجازه بدهی خودش تو را ببرد تا آخرین خط، نقطه.
در سطر سطرش زندگی را میشود نفس کشید و مزه مزه کرد و مگر زندگی چیست جز همین غمها و شادیها، سختیها و گرفتاریها، عشقها و ناکامیها، اشکها و لبخندها، شکستها و گاهی هم پیروزیها، مبارزه و مبارزه و مبارزه…
جونیور پسرکِ سرخپوست جسوری است که با وجود مشکلات جسمانی تصمیم میگیرد برای ادامه تحصیل از اردوگاه سرخ پوستی بزند بیرون و ۳۵ کیلومتر دورتر با سفید پوستها همکلاس شود.
تیر و طایفه سرخوپوستیاش حتی بهترین دوستش او را یک خائن میدادند و سفید پوستها هم اعتنایی به او نمیکنند ولی چونیور مرد مبارزه است و به این راحتیها صحنه را خالی نمیکند!
جونیور از متفاوت هایِ بیکله است شاید، از آنها که دنیا و ما فیهایش را به مبارزه میطلبند، از آنها که به کمها و کوچکها قانع نمیشوند میزنند به دلِ روزگار غدار هر چه بادا باد.

خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت
(نویسنده: شرمن الکسی مترجم: رضی هیرمندی انتشارات افق)
در سطر سطرش زندگی را میشود نفس کشید و مزه مزه کرد و مگر زندگی چیست جز همین غمها و شادیها، سختیها و گرفتاریها، عشقها و ناکامیها، اشکها و لبخندها، شکستها و گاهی هم پیروزیها، مبارزه و مبارزه و مبارزه…
جونیور پسرکِ سرخپوست جسوری است که با وجود مشکلات جسمانی تصمیم میگیرد برای ادامه تحصیل از اردوگاه سرخ پوستی بزند بیرون و ۳۵ کیلومتر دورتر با سفید پوستها همکلاس شود.
تیر و طایفه سرخوپوستیاش حتی بهترین دوستش او را یک خائن میدادند و سفید پوستها هم اعتنایی به او نمیکنند ولی چونیور مرد مبارزه است و به این راحتیها صحنه را خالی نمیکند!
جونیور از متفاوت هایِ بیکله است شاید، از آنها که دنیا و ما فیهایش را به مبارزه میطلبند، از آنها که به کمها و کوچکها قانع نمیشوند میزنند به دلِ روزگار غدار هر چه بادا باد.

خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت
(نویسنده: شرمن الکسی مترجم: رضی هیرمندی انتشارات افق)
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۲ ساعت 8:3 توسط کتاب افق
|
نشانی: تهران، خیابان انقلاب، کنار سینما سپیده، سر کوچه اسکو