کتاب‌های پیشنهادی برای آخر هفته به انتخاب «رضا امیرخانی»


«رضا امیرخانی» به دوستانِ خوب «کتاب افق» پیشنهاد می‌کند دو رمانِ «سرزمین نوچ» و «پیش‌روی» را بخوانند.

پیش‌روی (نوشته‌ی ای‌.ال داکترو، ترجمه‌ی امیر احمدی‌آریان، انتشارات زاوش، چاپ اول، ۱۹۵۰۰ تومان)

«پیش‌روی»، یکی از بهترین رمان‌های «ای. ال. داکترو» که ماجرای آن بين سال‌های ۱۸۶۴ تا ۱۸۶۵ میلادی می‌‌گذرد و بر مبنای حقایق تاریخی نوشته شده است. 
بد نیست بدانید که این رمان در سال ۲۰۰۵ برنده‌ی جایزه‌ی سال انجمن منتقدان کتاب و جایزه‌ی پن / فاکنر شد. هم‌چنین، یکی از نامزدهای نهایی جایزه‌ی پولیتزر بوده است.

***

سرزمین نوچ (نوشته‌ی کیوان ارزاقی، نشر افق، چاپ دوم، ۱۲۵۰۰ تومان)

«سرزمین نوچ» هم اوّلین کتاب «کیوان ارزاقی» است که ماجرای آن درباره‌ی زوج جوانی به نام آرش و صنم است كه به آمریكا مهاجرت می‌كنند و زندگی‌شان دست‌خوش فراز و نشیب‌های بسیاری می‌شود و .... بدنیست بدانید این رمان نامزد جایزه‌ی کتاب فصل شد.

***

رضا امیرخانی، متولد ۱۳۵۲، یکی از نویسندگان خوب کشورمان است که با تحصیلات مهندسی مکانیک از دانش‌گاه شریف به نوشتن روی آورد و امروز، رمان‌ها و سفرنامه‌های خواندنی‌اش از پرفروش‌ترین کتاب‌ها هستند.

«قیدار» آخرین رمان آقای امیرخانی است که اردی‌بهشت ۹۱ توسط نشر افق منتشر و برنده‌ی جایزه‌ی کتاب فصل شد. «اِرمیا» هم اولین کتاب او بود که برنده‌ی جایزه بیست سال ادبیات داستانی ایران شد. این کتاب تاکنون ۲۳‌بار چاپ شده است.

مجموعه داستان‌های کوتاه «ناصرِ ارمنی» دومین اثر امیرخانی بود که در سال ۱۳۷۸ منتشر شد. رمان «من او» سومین اثر «رضا امیرخانی» است که عده‌ای آن را بهترین کتاب این نویسنده می‌دانند. این کتاب تاکنون ۳۴‌بار چاپ شده است.

«ازبه» درباره‌ی جنگ تحمیلی است و «داستان سیستان» هم سفرنامه‌ای است که در آن امیرخانی  به حواشی مسافرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای به استان سیستان و بلوچستان می‌پردازد. 

«نشت نشا» هم مقاله‌ی بلندی درباره‌ی مهاجرت نخبگان است. «بیوتن» نیز درباره‌ی یکی از بازمانده‌های جنگ تحمیلی ایران است که به بهانه‌ای به آمریکا سفر می‌‌کند.

«نفحات نفت» جستاری است در فرهنگ مدیریت نفتی و دولتی در جمهوری اسلامی ایران و «جانستان کابلستان» هم روایت سفر نویسنده به کشور افغانستان است.

***

علاقه‌مندان می‌توانند درصورت تمایل کتاب‌های «رضا امیرخانی» و کتاب‌های پیشنهادیِ ایشان (سرزمین نوچ و پیش‌روی) را از فروش‌گاه کتاب افق (خیابان انقلاب، کنار سینما سپیده، سر کوچه اسکو) تهیه کنند. منتظرتان هستیم، با لبخند و دوستی.

کی از «کتاب افق» چی خریده؟ - ۳



عکس از دوستِ خوب کتاب افق، النازِ عزیز

اگر شما هم خریدهایتان از فروش‌گاه کتاب افق را با ما به اشتراک بگذارید، خوش‌حال می‌شویم. می‌توانید عکس‌ها را در وبلاگ‌هایتان منتشر کرده و ما را باخبر کنید و یا لینک عکس آپلودشده را کامنت بگذارید و یا این‌که عکس‌ها را در فیس‌بوک و اینستاگرام منتشر کرده و کتاب افق را تگ کنید و یا ... هر جوری که راحت هستید و دوست دارید.

گفت‌وگو با کیوان ارزاقی نویسنده‌ی رمان «سرزمین نوچ»

خلاصه‌ی داستانِ «سرزمین نوچ» نوشته‌ی کیوان ارزاقی

آرش و صنم، زوج جوانی هستند كه به آمریكا مهاجرت می‌كنند و رمانِ «سرزمین نوچ» روایت‌گرِ زندگی، اتفاقات و فراز و نشیب‌های زندگيِ آنها در این كشور است. رمان، از صحنه‌ی عزیمت آرش و صنم در فرودگاه آغاز می‌شود. در همین صحنه‌های ابتدایی، فضا اینگونه برای شما بازسازی می‌شود كه صنم اشتیاقی به‌مراتب بیشتر از آرش برای مهاجرت نشان می‌دهد. آرش البته بدبین نیست اما به‌سختی توانسته است دوستان و آشنایان و بستگان را رها كند و پا به ینگه‌دنیا بگذارد. در این میان صنم در مكالمه به زبان انگلیسی مسلط‌تر است و شاید همین امر هم مزید بر علت می‌شود تا آرش نسبت به او گوشه‌گیرتر رفتار كند. به محض ورود به آمریكا آرش و صنم به جمع دوستان‌ و بستگان‌شان (عماد و هومان و بهادر و...) می‌پیوندد؛ كسانی كه هر كدام سالیانی در این كشور زندگی كرده‌اند و به قولی با چم و خم راه آشنا هستند. اما زندگی برای آرش و كنار آمدن با موانع و مشكلات مهاجرت هر لحظه سخت‌تر می‌شود و....
***

یاسر نوروزی: اگر بخواهم درباره‌ی رمانت صحبت كنم می‌گویم یك رمان خوش‌خوان خواندم؛ قصه‌ای داشتی كه دوست داشتم آن را دنبال كنم. ضمن اینكه مضمون اصلی هم برایم تازگی داشت. یك ایرانی به آمریكا می‌رود و در آنجا با مشكلاتی مواجه می‌شود كه من از دهان خیلی‌ها شنیده‌ام ولی به شكل رمان كمتر دیده‌ام. رمان تو با رمان‌های مهاجرت هم تفاوت دارد. در اكثر رمان‌های مهاجرت، اجباری در كار بوده اما شخصیت اصلی تو اجباری نداشته. همسر «آرش» (قهرمان داستان) آرمان‌شهری از آمریكا ساخته، با هم قدم به این آرمان‌شهر می‌گذارند و تو كم كم شروع می‌كنی به ویران كردنِ این رؤیا. آن هم به این شكل كه مملوس می‌نویسی و تصاویر را با دقت و جزئیات به من نشان می‌دهی. بیا از خراب كردنِ این شهر رؤیایی شروع كنیم. چرا در اولین گام از داستان‌نویسی (اولین رمانت) چنین مضمونی را انتخاب كردی؟

ادامه نوشته

«سرزمین نوچ»؛ روایت زندگی در پشت دیوارهای غربت

خبرگزاری تسنیم: «سرزمین نوچ» اثر کیوان ارزاقی یکی از همین آثار است که سال گذشته منتشر شد و در کمتر از یک‌سال به چاپ دوم رسید. این اثر کمی بعد از انتشار خود مورد استقبال عموم قرار گرفت و بعد از آن به عنوان دومین کتاب ایرانی در پایگاه اطلاع‌رسانی آمازون برای فروش معرفی شد. «سرزمین نوچ» در عرض شش ماه به عنوان پرفروش‌ترین داستان از سوی شهر کتاب مرکزی اعلام شد.

ادامه نوشته

داستان مهاجرت

«سرزمین نوچ»، عنوان اولین رمان «کیوان ارزاقی» است. رمانی در 22 فصل و با محوریت مضمون مهاجرت؛ مهاجرت زن و شوهری جوان به نام آرش و صنم به آمریکا و سرد شدن رابطه و از هم پاشیدن زندگی‌شان پس از این مهاجرت. رمان، با خداحافظی آرش و صنم از بستگان و دوستان‌شان در فرودگاه آغاز می‌شود. صحنه‌ای که نویسنده در پرداخت آن کوشیده است که طنز و تلخی را به هم آمیزد. راوی رمان، آرش است. پس از مدتی که از مهاجرت آرش و صنم به آمریکا می‌گذرد، اختلاف‌ها بین‌شان بروز می‌کند. راوی نمی‌تواند خودش را تمام و کمال با محیط جدید وفق دهد. احساس می‌کند جایی که آمده جای او نیست. در جایی از رمان، به صنم می‌گوید: «هر جوری که اینجا رو نگاه می‌کنم می‌بینم که هیچ چیزیش مال من نیست.» صنم اما نگاه دیگری دارد و جواب می‌دهد: «مال هیچ‌کسی نیست آرش. همه مهاجرن. چینی، هندی، مکزیکی، بمونی عادت می‌کنی....» آرش نمی‌پذیرد و بحث بالا می‌گیرد. صنم به آرش می‌گوید به این دلیل نمی‌خواهد بماند که هیچ‌وقت مشکلاتی از نوع مشکلات او را نداشته است. کیوان ارزاقی، در سرزمین نوچ، از خلال زندگی آرش و صنم در آمریکا، تصویری از زندگی ایرانیان ساکن لس‌آنجلس ارایه داده است. سرزمین نوچ را نشر افق در تعداد 2000 نسخه و با قیمت 9000 تومان منتشر کرده است. اینک سطرهایی از این رمان: «دفتر کلاس اول دبستان، دست خط‌های کج و معوج، نقاشی، کاردستی، آرشیو مجلات و روزنامه‌ها، آلبوم عکس‌ها. خنزر پنزرهایی را که سال‌ها از این خانه به آن خانه کشاندی حالا اینجا باید تکلیفش را مشخص کنی. همان جایی که تصمیم به مهاجرت می‌گیری. دو تا چمدان 23 کیلویی نه قدرت تحمل این همه خاطره را دارد و نه تو می‌توانی دل بکنی از همه چیزهایی که زمانی دلخوشی تمام زندگی‌ات بود.»

منبع: روزنامه‌ی شرق

سرزمین نوچ

آیدا کیخایی، از بازیگران و کارگردان‌های خوب ایرانی است که در زمینه‌ی تئاتر و تلویزیون  فعالیت می‌کند. او درباره‌ی رُمان سرزمین نوچ نوشته‌ی کیوان ارزاقی در صفحه‌ی شخصی‌اش در سایت ف ی س ب و ک نوشته است؛ «کتاب خیلی خیلی خوبی‌ه و خوندن‌ش رو به شدت پیشنهاد می‌کنم.»

پاراگرافِ زیر بخشی از متن این کتاب به انتخاب خانم کیخایی است؛

" خواب دیده‌ام. خواب که نه، کابوس. نفس‌م بند آمده. زبان‌م خشک شده. مثل دونده‌‌های دوی ماراتن که به پایان خط رسیده‌اند، نفس نفس می‌زنم. توی شهری بی‌نام و نشان گم شده بودم. هیچ کس نبود. تک و تنها لابه‌لای ساختمان‌های بلند سیمانی بدون پنجره سرگردان بودم. پدر هم بود. پیر شده بود. پیرِ پیر. همه‌ی موهاش سفید شده بود و خون دَلمه بسته بود روی صورت‌ش. دست‌هاش زخمی بود. صدام کرد. ولی نه، اصلن حرفی نزد. فقط نگاه کرد. می‌گویند خون، خواب را باطل می‌کند. گوسفندی به تیر چراغ برق بسته و گردن‌ش تا نصفه بریده شده بود. خر خر می‌کرد. خون شُره می‌کرد روی زمین. شهر خلوت بود. صدایی که از ته گلوی گوسفند بلند بود به وحشت‌م انداخت. چشم‌هاش سو نداشت. نه چشم‌های پدر و نه چشم‌های گوسفند. خیابان را خون گرفته بود. نمی‌دانم خونِ گوسفند بود یا خونی که از دست و صورت پدر روی زمین ریخته بود. صدایی آمد، وقتی برگشتم هیچ‌کس نبود. نه پدر و نه گوسفند."

درصورت تمایل می‌توانید این رمان ایرانی را با قیمت 9000 تومان از فروش‌گاه کتاب افق (خیابان انقلاب، کنار سینما سپیده، سر کوچه اسکو) تهیه کنید.

نگاهی به رمان سرزمین نوچ؛ در غرب خبری نیست یا هست؟

رمانهایی که در چند سال اخیر با درونمایهی مهاجرت نوشته شدهاند، با استقبال مخاطبین مواجه شدهاند. شاید یک دلیل آن برمیگردد به اینکه نسل جوان ایرانی همواره بخشی از راه کامیابی را در خارج از مرزها جستوجو میکنند، در عین حال شنیدن شرح حال افراد مهاجر و خلأهایی که انسان مهاجر را احاطه میکند، مفهوم این خوشبختی را برایشان مناقشهپذیر میکند. رمانهای معروفی مثل «همنوایی شبانهی ارکستر چوبها»، «شالی به درازای جادهی ابریشم»، «عطر سنبل عطر کاج»، و اخیراً «شبیه عطری در نسیم» نوشتهی رضیه انصاری و شعرهای عباس صفاری نمونههایی از ادبیات مهاجرت هستند و پیامدهای مهاجرت و برخورد فرهنگها را انعکاس دادهاند که موفق هم بودهاند. البته ناگفته نماند که نوشتن داستان مهاجرت گاه دستمایهای میشود تا در قالب هنر رمان، ایدئولوژی نخنمای غربستیزی به خوانندگان وطنی تزریق شود، آنهم با نمایش غرضورزانهای از چالشهای موجود در زندگی غربی. همین امر باعث میشود که وقتی آدم رمانی با موضوع مهاجرت دست میگیرد، اول از همه و شاید ناخودآگاه به این فکر کند که آیا با موضعی بیطرفانه از جانب نویسنده مواجه خواهد شد یا نه.
در رمان «سرزمین نوچ» دست کم این نگاه بیطرفانه را داریم و میتوانیم با خیالی آسوده داستان را دنبال کنیم و در انتظار سرنوشت شخصیتها باشیم. رمان سعی می‌کند به دور از هر نوع ایدئولوژی، واقعیتهای مهاجرت یا حداقل حالتی از آن را بازتاب دهد که ممکن است برای یک ایرانی در غربت اتفاق بیفتد. مجموعهای از مهاجران را گرد هم آورده؛ کسانی که در ایران نقاط مشترکی با هم داشتهاند اما در قالب زندگی مبتنی بر فردگرایی غرب، دچار گسستهای روانی شدهاند، هم با خودشان و هم با دیگران. آرش و صنم هیچ یک با سبک زندگی غربی مشکلی ندارند و اغلب نگاهشان به آن تحسینآمیز است، اما یكی خود را با آن شرایط وفق میدهد دیگری نه. آنها برای دستیابی به آرامش روانی، خواستهای اقتصادی و آرزوهای اجتماعی و برای تجربهی زندگی متفاوت در آمریکا، از مدارک تحصیلی و تخصصهای خود دست میشویند و در آن کشور به شغلهای نازلتر تن میدهند. هر دو در برزخی بین گذشته و آینده گرفتار آمدهاند و درصدد تبیین موقعیت جدیدند، در نتیجه برای ادامهی زندگی خود تصمیمهای متفاوتی اتخاذ میکنند. صنم که سرشار از ذوق زندگی آمریکاییست، با وجود همهی تضادهای فرهنگی که با آنها درگیر است، دیگر حوصلهی ایران و ایرانی را ندارد و با موقعیتی که برای خود فراهم آورده، خودش را موجودی مستقل و آزاد میداند که وجودش وابسته به هیچ‌کس نیست حتی به آرش و خیلی زود در فرهنگ آمریکایی هضم میشود. اما آرش فرهنگ آن جامعه را از آن خود نمیداند و با آن غریبه است. بلاتکلیفی و نگرانی از آیندهای مبهم و از طرفی غلبهی احساسات نوستالوژیک، او را دچار استرس و بیماریهای روانی میکند. او حتی با مرور زندگی خانوادگی خود، دلتنگیها و نیز تضادهای فرهنگیای که با آن‌ها مواجه شده را بروز میدهد و به شدت هم در پی بازیابی هویت اصیل و واقعی خود است.
خواندن این رمان به کسانی توصیه میشود که در موقعیت مشابه قرار گرفتهاند یا سودای مهاجرت در سر دارند.

منبع: خبرنامه‌ی افق امروز

کیوان ارزاقی به فروش‌گاه کتاب افق می‌آید

کیوان ارزاقی نویسنده‌ی رُمان سرزمین نوچ روز پنج‌شنبه، دوم آذرماه، از ساعت پنج تا هفت بعدازظهر به فروش‌گاه کتاب افق خواهد آمد تا با دوستانِ علاقه‌مند به داستان و ادبیات گفت‌وگو کند.

سرزمین نوچ اردی‌بهشت امسال از سوی نشر افق منتشر شد و موردتوجه قرار گرفت. نامِ این کتاب، برای هفته‌های متمادی در فهرست پرفروش‌های هفته‌ی کتاب افق تکرار شده است. جدای اقبالِ عمومی، سرزمین نوچ نامزد جایزه‌ی کتاب فصل هم شد.

اگر می‌خواهید درباره‌ی این رُمان بیش‌تر بدانید تگ سرزمین نوچ و کیوان ارزاقی و وبلاگ سرزمین نوچ و کیوان ارزاقی را بخوانید.

عکس از زهره رحمانی

سرزمین نوچ

... بدون‌شک، داشتن وبلاگ، بحث و تبادل نظر با مخاطبین، بازخوردهای مثبت و منفی از خواننده‌ها از جمله عواملی بود که باعث شد نوشتن را منظم، جدی و حرفه‌ای دنبال کنم.
«سرزمین نوچ» داستانِ بلند سی‌صد صفحه‌ای است که به‌عنوان نخستین کار من، همزمان با دهمین سال وبلاگ‌نویسی، توسط نشر افق چاپ و راهی بازار شده است. شاید علاقه‌ و دغدغه‌ی امروزم نوشتن داستان و رمان باشد و دیگر نتوانم همچون گذشته برای وبلاگم وقت بگذارم اما هنوز هم فرصت کنم، از هر جایی که ممکن باشد چند خطی در وبلاگ می‌نویسم ...

چند سطری که خواندید بخشی از ستونِ «وب‌نورد + یادداشت» در هفته‌‌نامه‌ی عصر ارتباط است. در این ستون، کیوان ارزاقی درباره‌ی وبلاگ‌نویسی نوشته و گریزی هم زده است به اولین کتابش، سرزمین نوچ. متن کامل یادداشت را این‌جا بخوانید.

نقد و بررسی رُمان «سرزمین نوچ» در رادیو فرهنگ

فردا پنج‌شنبه، رُمان سرزمین نوچ در برنامه‌ی رادیویی بوطیقا با حضور نویسنده‌ی آن، کیوان ارزاقی، نقد و بررسی خواهد شد.

این برنامه از ساعت 21:30 تا 22:30 در رادیو فرهنگ پخش می‌شود.

سرزمین نوچ اولین رمان آقای ارزاقی است که در اردی‌بهشت‌ماه امسال به چاپ رسید و چندی پیش، به‌عنوان یکی از نامزدهای جایزه‌ی کتاب فصل معرفی شد.

این رُمان یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های فروش‌گاه افق است.

گزارش تصویری (هشت)

جلسه‌ی نقد و بررسی رُمان سرزمین نوچ نوشته‌ی کیوان ارزاقی

دوشنبه، هفدهم مهرماه

به همّت انجمن داستان‌نویسان شهر اصفهان

گزارش کامل را این‌جا ببینید.

سرزمین نوچ

سرزمین نوچ رو تموم کردم، دوسِش داشتم و چند خطی هم راجع بهش مینویسم.

قدرت نویسنده در سهیم کردن خواننده با داستان رو از همون فصلِ ابتدایی احساس می‌کنیم، صحنه خداحافظی صنم و آرش در فرودگاه که همه ما اگر این تجربه را نداشته‌ایم، تلخی اونو حتماً در راهی کردنِ عزیزی به یاد داریم و این «آخرین نگاه‌ها و آخرین دست‌هایی که روی هوا تکان می‌خورد» به تو یادآوری می‌کنه که این داستان از جنس تو و برای توست.

راستش منِ خواننده قرن بیست‌و‌یکمی دل‌زده از قهرمان و قهرمان‌پروری، نقاط قوت کتاب رو در شخصیت‌های آشناش، نثر ساده و روان و ادبیات امروزی‌اش می‌دونم که همین باعث می‌شه بیش از پیش با داستان و شخصیت‌های اون احساس نزدیکی داشته باشم. برخلافِ برخی آثار داستانی، برای شناخت شخصیت‌های آن نیازی به کلنجار رفتن نیست، توصیف فضا و موقعیت پا‌به‌پای شخصیت‌پردازی تعادل مناسبی در داستان ایجاد کرده.

اینقدر با داستان انس می‌گیری و توقعت از جزئی‌نگاری می‌ره بالا که مرحله گذر از فصل هشت تا ده از آرش سالم فصل هشت تا شروع حمله‌های عصبی و مریضی آرش داستان، یک جور حس بلاتکلیفی و ابهام داره برات .. آرش چرا مریض شد؟ زنش که باهاش بود و دوسِش داشت، دوستاشون رو داشت، زندگی‌ش به نسبت مدت زمانی که به یه کشورغریب رفته بود رو فرم بود، پس چی شد یهو؟! انگار نویسنده موظف بوده تک‌تک حالات آرش رو گزارش کنه و نکرده! پس باید خودم نتیجه‌گیری کنم که آرش از اول هم آمادگی روحی مهاجرت رو نداشت و فقط بخاطر صنم تن به مهاجرت داده بود.

بعضی از فصل‌های کتاب مثل فصل 16که به نظر من خودش مایه‌های یک داستان کامل شدن رو داره در حقیقت نقطه عطف کتاب در توصیف و صحنه‌نگاری این کتابه که بسیار ماهرانه مثل یک سمفونی شروع، اوج و پایان بسیار زیبایی داره.

و ختم کلام این که این کتاب پیام بسیاری در قالب رمان برای افرادی داره که می‌خوان به هر گوشه این دنیا مهاجرت کنن، جمله‌های زیادی در جای‌جای کتاب نشان از تجربه‌های شخصی افرادی داره که قدم در این راه گذاشتند، هدفمند و موفق و خوشحال و در مقابل افرادی که شاید از ابتدا هم قلباً مهاجرت را باور نداشتند و هرچه کردند نشد که نشد.

چیزی که برای من در این کتاب جالب بود، اصرار نداشتن نویسنده در تلقین نظر خود در باب مهاجرت است حتی این میان آرش راوی که خود نیز از گروه دوم است به جز در فصل نهایی در بقیه موارد کاملاً بی طرفانه با این مسأله برخورد می‌کند.

نوشته‌ی فرناز مقدسی

«سرزمین نوچ» در فهرست پرفروش‌های شهر کتاب مرکزی

فروشگاه مرکزی شهرکتاب، فهرست پرفروش‌های خود را در نیمه دوم شهریور ۹۱ اعلام کرده است.در این فهرست، نام سه کتاب از نشر افق نیز به چشم می‌خورد.

سرزمین نوچ پرفروش‌ترین کتاب داستانی در بخش بزرگسال این فروشگاه بوده است. این رُمان نوشته‌ی کیوان ارزاقی و ماجرای آن درباره‌ی زوج جوانی است به نام صنم و آرش که به آمریکا مهاجرت می‌کنند و زندگی‌شان دستخوش تغییر می‌شود. سرزمین نوچ یکی از پرفروش‌ترین‌های فروش‌گاه کتاب افق در شش ماه گذشته نیز بوده است.

در بخش کودک و نوجوان نیز مجموعه‌ی شغل آینده من و غرور و تعصب پرفروش بوده‌اند.

غرور و تعصب نوشته‌ی جین آستین یکی از ده رمان مطرح جهان است که تاکنون ترجمه‌های مختلفی از آن منتشر شده است. این کتاب هم توسط نشر افق در مجموعه‌ی عاشقانه‌های کلاسیک و با شکل و شمایلی زیبا و جذاب به چاپ رسیده است. غرور و تعصب با ترجمه‌ی خوب کیوان عبیدی آشتیانی پیشنهاد خوبی برای نوجوانان است.

«قیدار» و «سرزمین نوچ» نامزد دریافت جایزه‌ی کتاب فصل شدند

دبيرخانه‌ی بيست‌ و يكمين جايزه‌ی كتاب فصل اسامی آثار راه‌يافته به مرحله‌ی دوم داوری‌ها را معرفی کرده است. در گروه داستانِ این جایزه شش کتاب به مرحله‌ی دوم راه پیدا کرده‌اند؛ «ليليا» نوشته مرتضی فخری، «آواز ابابيل» نوشته‌ی مجيد پورولي كلشتری، سرزمين نوچ نوشته‌ی كيوان ارزاقی، «ديلمزاد» نوشته‌ی محمد رودگر، «در خرابات مغان» نوشته‌ی داريوش مهرجويی و قيدار نوشته‌ی رضا اميرخانی

سرزمین نوچ و قیدار اردی‌بهشت امسال از سوی نشر افق به بازار نشر عرضه شدند و هر دو رُمان از پرفروش‌ترین کتاب‌های فروش‌گاه کتاب افق بوده‌اند. 

به آقای ارزاقی و امیرخانی تبریک می‌گوییم و برایشان موفقیت‌های بیش‌تر و بهتری را آرزو می‌کنیم.

+ متن کامل خبر در ایبنا و خبر آنلاین 

گفت‌وگو با «کیوان ارزاقی» نویسنده‌ی رمان «سرزمین نوچ»

«سرزمین نوچ» داستان مهاجرت است، زوجی که به آمریکا می‌روند یکی از آن‌ها دل کندن از وطن را تاب می‌آورد و آن یکی نه. این داستان سختی‌های مهاجرت کردن و دغدغه‌ها و شادی‌های آدم‌های مهاجر است که از زبان آرش راوی ماجرا روایت می‌کند، شخصیتی که روز به روز آمریکا برایش غیرقابل تحمل‌تر می‌شود و هر لحظه دلش هوای برگشتن به وطن را دارد. کیوان ارزاقی در اولین کتاب‌اش از تجربیات شخصی‌‌ مهاجرت به آمریکا نیز استفاده کرده. به بهانه انتشار این کتاب با این نویسنده در خبرآنلاین گفت‌وگو کردیم.

ادامه نوشته

سرزمین نوچ

نمی دانم چرا. اما معمولن رمان های ایرانی را كه می خواهم دست بگیرم، سمتِ بدبین مغزم به كار می افتد و از همان اول شروع می كند به ساز مخالف زدن. هر چه جلوتر می روم، دست و پا زدنش بیشتر می شود و بالاخره هنوز چشمم به صفحه ی سی و چهل نخورده، به مرادِ دلش می رسد. واقعن یادم نمی آید آخرین كار ایرانی كه توانستم تا ته بخوانم، چه بود و مال كدام نویسنده. فقط می دانم سخت رمان ایرانی می خوانم. این روزها اما یك رمان ایرانی بدجور درگیرم كرد. جالب است كه این بار با وجود تلاش بیش از حدِ آن سمتِ بدبین مغزم، كتاب را زمین نگذاشتم.

سمتِ بدبین حق داشت؛ از طرح جلد كه اصلن خوشم نیامده بود. داستان هم كه با خواندن متن پشتِ جلدِ كتاب لو رفت. موضوع هم كه كلیشه ای بود و نتایجش از قبل معلوم. بنابراین با بدبینی تمام شروع كردم به خواندن. اما هرچه بیشتر جلو رفتم، مسلط بودنِ نویسنده به اكتِ رمان نوشتن، بیشتر به چشمم آمد. شخصیت های اصلی به خوبی پرداخت شده اند و هیچ جای سوالی برای خواننده باقی نگذاشته اند. جزئیات بسیار به موقع و به اندازه توصیف شده. رفت و برگشت های زمانی شخصیتِ اصلی رمان آزاردهنده نیست. همین ها باعث شد رمان جلو برود و داستان بكِشدم تا آخرِ كتاب. حتا وقتی پیش بینی ام درست از آب در آمد و رمان همان طوری تمام شد كه فكرش را می كردم، به هیچ وجه پشیمان نشدم از خواندن. می توانم اعتراف كنم چند روزی هم ذهنم درگیر بود با شخصیت ها و داستان. غمگین شده بودم با فضای نوستالژیكِ اثر و حق می دادم به هر كدام از پرسوناژها.

خلاصه این كه از كار خوشم آمد و دلم خواست سفارشی كنم این جا برای خواندنش. اما نمی توانم از غیر حرفه ای بودن ناشر حرفی نزنم. كار به یك نمونه خوانی نهایی احتیاج داشت تا دستِ كم غلط تایپی و جاافتادگی و پس و پیش شدن حروف نداشته باشد. از طرفی با وجود نثر بسیار روانِ نویسنده، یك ویراستار حرفه ای هم بد نبود كار را ویرایش می كرد تا زحمتِ نویسنده به بهترین نحو ممكن ارائه می شد. دوست داشتن یا نداشتن طرح جلد هم كه احتمالن به خودم مربوط است. ولی نمی توانم نگویم كه با وجود ربط بسیار طرح جلد به رمان، اگر نویسنده را نمی شناختم،‌ امكان نداشت كتابی را با همچین طرح جلدی بخرم.

نوشته‌ی سمیه نوروزی در وبلاگ جعبه‌ی سیاه

سرزمین نوچ

راوی رمان اول شخص است پس معلوم است كه باید روی ضعف ها و نقصان هایش سرپوش بگذارد. نویسنده این را به خوبی درآورده است. آن صحنه عالی كه به آرش احساس حسادت دست داده و صنم در ماشین بعد از توضیح، گریه می كند، صحنه یی ماندگار است. آن دیالوگ های رقت انگیز كه آرش در لعاب روشنفكرانه حق به جانب منت فامیلش را كه شرایط امریكا آمدن را فراهم كرده اند سر صنم می گذارد بی نقص است. رمان به ترتیبی نوشته شده كه خواننده به محض خواندن صفحه آخر و بستن كتاب حق را به آرش می دهد ولی كم كم از میان صحنه ها و جملات كتاب این صنم است كه با قدرت سربرمی آورد. زنی كه پای تصمیمش می ایستد و در دوگانه مسوولیت در قبال خود و مسوولیت در قبال دیگری وقتی همه راه های سازش و مصالحه را بسته می بیند مسوولیت در قبال خویشتن را انتخاب می كند.

ادامه نوشته

پُرفروش‌های «کتاب افق» در هفته‌‌ای که گذشت

::از شنبه بیست‌وهشتم مردادماه تا پنج‌شنبه دوم شهریورماه

1- سرزمین نوچ، کیوان ارزاقی، نشر افق
2- اندازه‌گیری دنیا، دانیل کلمان، ترجمه‌ی ناتالی چوبینه، نشر افق
3- غرور و تعصب، جین آستین، کیوان عبیدی آشتیانی، نشر افق
4- آلیس، یودیت هرمان، ترجمه‌ی محمود حسینی‌زاد، نشر افق
5- خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت، شرمن الکسی، ترجمه‌ی رضی هیرمندی، نشر افق
6- قیدار، رضا امیرخانی، نشر افق
7- نقاشی و زندگی فریدا، کتوفون وابرر، ترجمه‌ی مهین صدری، نشر نظر
8- شب‌های روشن، فئودور داستایفسکی، سروش حبیبی، نشر ماهی
9- ایران جامعه کوتاه‌مدت، محمدعلی کاتوزیان، ترجمه‌ی عبدالله کوثری، نشر نی
10- این سوی رودخانه اُدر، یودیت هرمان، ترجمه‌ی محمود حسینی‌زاد، نشر افق

سرزمین نوچ

سفر به ینگه دنیا، آروزی همه‌مان هم که نباشد، رویای وسوسه‌انگیز خیلی‌هایمان است. آن‌قدر که حاضریم دار و ندارمان را در چمدانی بریزیم و بی‌خیال تعلق‌ها و خاطره‌هایمان، دل بکنیم از هرچه هست و نیست. بی‌خبر از آنچه انتظارمان را می‌کشد. همیشه فکر می‌کردم وقتی دوستی، آشنایی یا قوم و خویشی که مهاجرت کرده؛ از غربت و دلتنگی و تنهایی می‌گوید، خوشی زده زیر دلش و به خاطر همدردی با مایی که این طرف هستیم و لَه‌لَه می‌زنیم برای رفتن؛ آن روی دیگر سکه را نشان‌ می‌دهد تا هوس مهاجرت به سرمان نزند. «سرزمین نوچِ» کیوان ارزاقی هم درست از همین نقطه آغاز می‌شود. از مهاجرت. رفتن و دل‌کندن از سرزمینی که خاطراتش مثل سریش چسبیده‌ باشند پس‌ ذهنت؛ و خیابان ولیعصر و مغازه سید‌مهدی‌ و پارک ملتش دست از سرت برندارند؛ آن‌قدرها هم که فکر می‌کنید آسان نیست. نمی‌دانم شاید پیش خودتان بگویید، آدم باید دیوانه باشد آمریکا را ول کند و بچسبد به چهارتا خرده‌خاطره. فکر کنم به جای قضاوت کردن و پیش‌داوری، و قبل از اینکه من تمام داستان را این‌جا لو بدهم، بد نباشد ترغیب‌تان کنم سرزمین نوچ را، که انتشارات افق راهی بازار کتاب کرده، و طرح روی جلدش عجیب مرا یاد این شعر شاملو می‌اندازد که می‌گوید: «برای زیستن دو قلب لازم است»، بخوانید و از آخر دنیایی که به قول آرش*؛ «آدم‌هایش بدون کوه زود گم می‌شوند.» بیشتر بدانید.

*آرش: شخصیت اصلی رمان

توضیح: این کتاب را برای مجله 40چراغ معرفی کردم؛ به همین‌خاطر، هم سبک و سیاقش با معرفی کتاب‌های خودم فرق دارد، هم نوع فونتش. می‌خواستم درباره کتاب قبل‌تر از این‌ها بنویسم. از اینکه خیلی شبیه آرش هستم و سر رفتن و نرفتن و ماندن و نماندن با خودم خیلی کلنجار رفتم و خیلی راحت بنویسم که به دلایل شخصی از آمریکا متنفرم. اما، هربار نتوانستم. اولین کلمه به دومین نرسیده بغض می‌نشست بیخ گلویم و منصرف می‌شدم. خیلی وقت است رمان ایرانی نمی‌خوانم، چون از خیلی‌هاشان برای نوشتن چیزی یاد نمی‌گیرم. بعد از مدت‌ها رمان ایرانی خواندم_ شاید هم خیلی تفننی_ و بی‌اهمیت به نقدهای مربوط به کتاب، مثل دخترهای چهارده_ پانزده ساله؛ با سرزمین نوچ و آرش و صنم احساساتی برخورد کردم. بعد از مدت‌های طولانی سخت‌گیری درباره خوب خواندن و نوشتن، سنت‌شکنی به مذاقم خوش آمد. در ضمن، کتاب نقد نمی‌کنم، چون چیزی در این زمینه بارم نیست.

نوشته‌ی سپیده در وبلاگ زن زیادی

سرزمین نوچ

دوستِ عزیزی که کتاب رو برام فرستاده، در جریانه که به برگشت و نموندن اینجا هم فکر می‌کنم، با خطِ خوش برام نوشته:
"برایِ پروین عزیز
خانم دکتری که برای پیدا کردن "سرزمین نوچ"اش حتی تا قطبِ شمال هم رفت. تا اون بالای زمین!
به پنگوئن‌ها سلام برسون
تهران/ خرداد/۹۱"

تو این عکس، ماریون، هم‌گروهیِ فرانسویم مشغولِ دیدنِ کتابه! براش جالبه کتابی که از راست به چپ شروع میشه و خوندنِ هم‌ از راست به چپه. میگه اولین باره که همچنین چیزی می‌بینم! نوشته رو نشونم میده و می‌پرسه چقدر وقت می‌گیره که این متن رو بنویسید؟ چطوری می‌نویسی؟ اسمش رو به همراهِ چند تا کلمه دیگه می‌نویسم خوشش میاد، کتاب رو ورق می‌زنه، میگه: woww پروین، بعضی‌ کلمات رو می‌تونم بخونم و می‌خنده! تعجب می‌کنم اشاره میکنه به کلماتِ انگلیسی‌، هنوزخودم کتاب رو ندیدم، انقدر براش جالب بود و مشغولِ نگاه کردن که ازش چند تا عکس گرفتم و اجازه اینکه یک دونه‌اش رو اینجا بگذارم، موافقت کرد.

ادامه نوشته

سایت آمازون «سرزمین نوچ» ایرانی را به فروش گذاشت

اصلِ خبر را می‌توانید این‌جا بخوانید. خلاصه‌اش می‌شود این‌که، برای نخستین‌‌بار یک رمان ایرانی از ناشر ایرانی روی سایت آمازون قرار گرفته است. می‌پرسید کدام رمان؟ سرزمین نوچ نوشته‌ی کیوان ارزاقی که از سوی نشر افق منتشر شده است.

قبلاً کتاب‌های دیگری از نویسندگان ایرانی ولی با ناشرهای غیرایرانی در سایت آمازون عرضه شده بود، ولی از سوی ناشر ایرانی تاکنون اتفاق نیفتاده بود. مگر مجموعه‌داستان من ریموند کارور نیستم نوشته‌ی مصطفی عزیزی. این کتاب را هم نشر افق منتشر کرده است که از طریق سایت آمازون نیز به فروش می‌رسد.

حالا دیگر خوانندگان فارسی‌زبان در سراسر جهان می‌توانند سرزمین نوچ را از سایت آمازون تهیّه کنند. 



{عکس از این‌جا}

«سرزمین نوچ» در جدول پُرفروش‌های سامانه‌ی اشتراک محصولات فرهنگی؛ «سام»

سرزمین نوچ نوشته‌ی کیوان ارزاقی سه هفته‌ی متوالی است که در صدر پُرفروش‌های فروش‌گاه کتاب افق قرار می‌گیرد. امروز، جدول پُرفروشهای هفته‌ی دوم ماه مبارک رمضان از سوی سامانه‌ی اشتراک محصولات فرهنگی؛ «سام» منتشر شد و خُب، این رُمان یکی از کتاب‌های پُرفروش در این جدول نیز بوده است.

سرزمین نوچ در 296 صفحه و با قیمتِ 9000 تومان از سوی نشر افق منتشر شده است و برای تهیّه‌ی آن می‌توانید به فروش‌گاه کتاب افق (خیابان انقلاب، بعد از وصال شیرازی، بعد از سینما سپیده، سر کوچه اسکو) مراجعه کنید.

پُرفروش‌های «کتاب افق» در هفته‌‌ای که گذشت

:: از روز شنبه پنجم مردادماه تا روز پنج‌شنبه دوازدهم مردادماه

1- سرزمین نوچ، کیوان ارزاقی، نشر افق
2- قیدار، رضا امیرخانی، نشر افق
3- هاروارد مک‌دونالد، 43 نمای نزدیک از امریکا، سیدمجید حسینی، نشر افق
4- اندازه‌گیری دنیا، دانیل کلمان، ترجمه‌ی ناتالی چوبینه، نشر افق
5- شب‌های روشن، فئودور داستایفسکی، ترجمه‌ی سروش حبیبی، نشر ماهی
6- جین ایر، شارلوت برونته، ترجمه‌ی نوشین ابراهیمی، نشر افق
7- پیرمرد و دریا، ارنست همینگوی، ترجمه‌ی نازی عظیما، نشر افق
8- تو مشغول مردنت بودی، انتخاب تصاویر شهریار توکلی، ترجمه‌ی شهریار توکلی، نشر حرفه هنرمند
9- غرور و تعصب، جین آستین، ترجمه‌ی کیوان عبیدی آشتیانی، نشر افق
10- دوست بازیافته، فرد اولمن، ترجمه‌ی مهدی سحابی، نشر ماهی