خنده‌های صورتی؛ کتاب " مثلا، برادرم" را می خوانم. هنوز تمام نشده. باورم نمی شود که بتوانم یک شبه بیش از نیمی از کتاب را بخوانم و خسته نشوم. کلمات به طرز عجیبی در ذهن و جان نفوذ می کنند، پخش می شوند، تمامی وجود را در بر می گیرد و خسته می شوی، نه از خواندن، از این حجم عظیم ِ اندوه که در کلمات ِ "اووِه تیم" جاری است.


به جرئت می توانم بنویسم که " مثلا، برادرم" اولین کتاب جنگی ست که می خوانم، که حوصله ام می کشد بروم سراغ موضوعی چون " جنگ". بیش از این هر چه از جنگ دیده و شنیده ام از فیلم های اسکار برده بوده یا سخنرانی ها و صحنه هایی در تلویزیون. و می دانم "جنگ" هیچ کدام از این ها نیست، نه این فیلم هایی که من را میخکوب صندلی ام می کنند و ترس به جانم می اندازند، نه تصویرهای غم انگیزی از مادران در راه حال اشک ریختن. جنگ چیزی فراتر از تمام اندوه های بشر است، تلخ تر از هر زهری و سیاه تر از هر سیاهی ای.

قلبم به درد می آید از خواند کلمات اووه تیم. از اینکه چه اندوهی را تجربه کرده است که می تواند این طور با کلماتش تصاویر و حس ها را زنده کند. صحنه هایی از جنگ جهانی دوم، کلمات غریبی مثل آلمان، فرانسه، روسیه، سربازها، خبر زخمی شدن برادر، اندوه پدر و مادر در غم دوری  ِ پسر ِ ارشد و پس از چندی، رو به رو شدن با اندوه از دست دادنش.

قلم ِ اووه تیم ستودنی ست و پس از آن ترجمه "محمود حسینی زاد" قابل ستایش است. باور نمی کنید این کتاب چقدر شگفت انگیز نگاشته و ترجمه شده است. شاید بیش از خود ِ نویسنده، باید از مترجمش قدردانی کرد. حالا بعد از مدت ها می دانم، که مترجم ها، کاری کمتر از نوشتن یک کتاب انجام نمی دهند، بلکه رسالت سنگین تری را هم به عهده دارند، کلماتی را به کلمات دیگر تبدیل کردن،با حفظ همان اندوه و شوق و سبک و قلم و هر چه و هرچه که بین کلمات هست و نفس می کشد.

شاید بی ربط باشد، اما می نویسم که وقتی کتاب را می خوانم، ناخواسته یاد "گلی ترقی" می افتم، توصیفات، احساسات و درک از محیط و اتفاقات و زنده گی، من را به کتاب های گلی ترقی می برد. هیچ شباهتی بین کتاب های گلی ترقی و این کتاب نیست، این فقط یک احساس ِ شخصی ست، کاملا شخصی.

کتاب هنوز به پایان نرسیده. دلم خواست بنشینم و از کتاب بنویسم. بنویسم که اندوه هایی در جهان هست که نه دیده می شوند، نه درک. "جنگ" چیزی فراتر و تلخ تر و سیاه تر از تمام اخباری ست که هر روز با آن مواجه می شویم، صحنه هایی که گاهی از شبکه های سیما پخش می شود، عکس هایی که جایزه های جهانی ِ گران قیمت را از آن خود می کنند، دلسوزی های فانتزی ای که صرف دیدن پوسترها و فراخوان های کمک به جنگ زده ها می شود و کتاب ها و کلماتی که پس از سال ها نگاشته می شوند.

"جنگ" وحشتناک ترین، سیاه ترین، تلخ ترین و منفورترین اتفاق ِ بشری ست که می تواند در جهان رخ بدهد و پیش از آنکه کسی حقیقتا اندوهش را درک کند و از ویرانی های روحی و جسمی و نسلی آن با خبر شود، به "تاریخ" تغییر نام پیدا می کند.