جانستان کابلستان

جانستان کابلستان (روایت سفر به افغانستان)، رضا امیرخانی
نشر افق، تهران، چاپ پنجم، 1390، 348 ص
کتاب جانستان کابلستان، روایت سفر خانوادگی غیررسمی و بدون برنامهریزی نویسنده کتاب به افغانستان در سال 1388 میباشد.
چند نکته جالب از این کتاب (البته نقل به مضمون):
* نویسنده معتقد است فاصله جامعه افغان با جامعه ایران حدود یکصد سال است ولی فاصله جامعه ایران با جامعه افغان حدود 5 سال است. (منظور آنکه اگر اتحاد ملی از بین برود و نفاق جای آن را بگیرد و دچار درگیریهای داخلی بشویم ظرف پنج سال افغانستانی میشویم برای خودمان)
* نویسنده به زیارت قبر خواجه عبدالله انصاری معروف میرود و میبیند در محوطه آرامگاه درختی وجود دارد که افغانها برای گرفتن حاجت به آن میخ می زنند (ما ایرانیها لااقل می رویم نخ می بندیم به شاخ و برگ این گونه درختها) و از کرامات جناب خواجه عبدالله میدانند که این درخت با اینهمه میخ در تنه سالم میماند و نمی خشکد (جل الخالق !!!)
* نویسنده به زیارت خواجه غلتان می رود، مردم هرات معتقدند که در ارامگاه این خواجه باید حاجت بطلبی بعد روی زمین بخوابی و دو غلت بزنی اگر قرار باشد خواجه حاجتت رابدهد خود جناب خواجه شما را هفت هشت دور دیگر بدون اینکه شما اراده کنی می غلتاندتان و می چرخاندتان !!!!
* (عذرخواهی میکنم) نویسنده از وضع بد دستشویی های عمومی می گوید و اینکه کمتر چنین چیزی وجود دارد و معمولا باید افتابه را از قهوه چی یا راننده اتوبوس بگیری و به سمت یک بیابان دستشویی حرکت کنی . بگذریم در جایی دیگر نیز نویسنده ذکر میکند که تفاوت ما و افغانها در دستشویی رفتن این است که اینجا می روی دستشویی بعد انجا را تمیز میکنی و میایی بیرون ولی در افغانستان می روی دستشویی آنجا را تمیز میکنی بعد قضاء حاجت میکنی و میایی بیرون (لابد یک نفر هم بعد از تو که خواست دستشویی بروی میرود و انجا را دوباره تمیز میکند و ...)
* نویسنده محترم در جای جای کتاب حق نان و نمکی را که از برادران افغان خورده است به نیکی یاد میکند و با تعبیر جوان مرد مردمی هستند مردم این دیار از لطف انها و وجدان انها و از محبت و مروت آنها تشکر میکند.
بنده که از مطالعه این کتاب بسیار لذت بردم (به طور ویژه از مقدمه آن) و بیشتر این کتاب را در سحرگاهان ماه مبارک رمضان خواندم.
نوشتهی علیاصغر قیومی در وبلاگ زندگی جاریست