وقتی از خانه‌ی لیز برمی‌گردیم، خیلی دیروقت است اما جک به من اجازه می‌دهد که تا وقتی خودش به بچه می‌رسد و من هم برای خواب آماده می‌شوم، CD را با صدای کم گوش کنم.
همان CD است و همان نهنگ‌ها اما انگار الان یک‌جور دیگرند، صدا از دور دورها می‌آید و خیلی غم‌گین است. مثل صدای گریه یا یک موسیقی غم‌انگیز است. همین‌جور که گوش می‌کنم، گریه می‌کنم. نکند مامان را افسرده کند. نگران می‌شوم، آن‌وقت جک در می‌زند. سرش را تو می‌آورد.
آهسته می‌گوید: «سامسون آرام گرفت و خوابید. تو و نهنگ‌هایت هم می‌خواهید بخوابید؟»
از زیر پتو می‌گویم: «آره.»
جلوتر می‌آید: «الا، الا جان.» لب تختم می‌نشیند، به او می‌چسبم و او به زانوهایم دست می‌کشد. آهسته می‌گوید: «گاهی گریه‌کردن خوب است.»
  

طولانی‌ترین آواز نهنگ، نوشته‌ی ژاکلین ویلسون، ترجمه‌ی نسرین وکیلی، نشر افق، ۱۰۵۰۰ تومان