امروز، روز تولّد «محمّدعلی سپانلو» است



آواز گنجشک و بلور و برف ...

آواز کار و زندگی و حرف ... آواز گل‌هایی که در سرما و یخبندان نخواهد مرد ...
از عاشقان، از حلقه‌ی پیوند و بینایی ...
موسیقی احیای زیبایی ... موسیقی جشن تولدها ...
آهنگ‌های «شهربازی»ها، نمایش‌ها ...

امروز، محمّدعلی سپانلو هفتاد و دو ساله می‌شود.

آرزو می‌کنیم باقیِ عمرِ این شاعرِ پیشکسوت نیز در سلامتی و با شادی و شعر همراه باشد تا همواره کسی باشد که با ما از زخم‌ها و خاطره‌هایی بگوید که در تاریک و روشنای ذهن و زندگی‌مان و در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرِ تهران پنهان کرده‌ایم ...

***

زادروزِ آقای سپانلو بهانه‌ی خوبی‌ست برای این‌که دعوت‌تان کنیم به خواندنِ چند کتاب؛

قایق‌سواری در تهران

در جست‌وجوی واقعیت

و

گزیده‌ی منظومه‌ی افسانه‌ی شاعر گمنام

در جست‌وجوی واقعیت

اسدالله امرایی: «در جست‌وجوی واقعیت» به همت محمدعلی سپانلو در نشر افق منتشر شده است. قصه‌هایی از ۲۹ داستان‌نویس ایرانی که اکثرشان نویسندگان حرفه‌ای و مطرحی هستند. کاری که سپانلو کرده کاری کم‌سابقه است. دست‌کم در کشور ما چنین کاری کمتر صورت گرفته. اما همه‌ساله صدها عنوان کتاب از این دست در آمریکا و اروپا منتشر می‌شود. در جست‌وجوی واقعیت به واقع ادامه کتاب «بازآفرینی واقعیت» است. این مجموعه شامل داستان‌هایی از گلی ترقی، زنده‌یاد غزاله علیزاده، زنده‌یاد اصغر الهی، امیرحسن چهل‌تن، محمد محمدعلی، منیرو روانی‌پور، علی خدایی، شهریار مندنی‌پور، ابوتراب خسروی، محمدرضا صفدری، علی مؤذنی، علی‌اصغر شیرزادی، محمود طیاری، جعفر مدرس‌صادقی، قاضی ربیحاوی، رضا جولایی، ناصر زراعتی، رضا فرخفال و. . . است و گزارش مختصر و مفیدی را درباره وضعیتِ داستان‌نویسی ایران منعکس می‌کند.

«عشق همین گفت‌وگوست/ وصل همین آرزوست/ با دلکم ناز کن/ مستی آواز شو/ شور سرانداز شو/ روشن ازین راز شو/ با دلکم ناز کن/ آب تویی دل سبوست/ هرچه تو هستی نکوست/ بانگ زنم دوست دوست/ با دلکم ناز کن» نشر افق «افسانه شاعر گمنام» را هم که حاصل ۱۴ سال فعالیت ادبی ایشان است منتشر کرده است. این منظومه چون قطعاتی به هم‌پیوسته و روایت شاعری‌ست که به گذشته و به عصر مغول برمی‌گردد. او اطلاعاتی از گذشته دارد و همچنان باید به زبان آن عصر حرف بزند که حرفش مفهوم باشد. سپانلو درباره این مجموعه می‌گوید: «این دوگانگی به من خیلی زحمت داد، چون چندجور زبان را به کار گرفتم. شاعر حتی برای مغولان مدح می‌گوید و من مثلا باید به سبک انوری قصیده می‌گفتم، به سبک خیام رباعی سروده‌ام تا به عصر نیما رسیده‌ام؛ بنابراین از یک شعر ساده خیلی بیشتر وقت برد.»

منتشرشده در روزنامه‌ی فرهیختگان