سلام، خانم پائولا دانزیگر!

تولد: ۱۸ آگوست ۱۹۴۵
مرگ: ۸ جولای ۲۰۰۴
«پائولا دانزیگر» موفقیّت خود را به یک جشن پیتزا مدیون است. این نویسندهی آمریکایی برای نوشتن کتابهایش دربارهی «آمبر براون» از مکالمهی تلفنی با دختر هفتسالهی برادرش الهام گرفته است. میپرسید چهطور؟
ماجرا از این قرار بود که یکروزی «کری» (برادرزادهی پائولا) تلفن میزند به عمهاش (یعنی دانزیگرِ نویسنده) و درحالیکه غمِ عالم نشسته به صدایش از پائولا میپرسد: «عمه جون، میشه ما توی مدرسه جشن پیتزا بگیریم؟» پائولا هم برای تسکینِ کری میگوید: «چرا که نه. شما میتونین توی مدرسه جشن پیتزا بگیرین امّا، به چه مناسبت؟» کری جواب میدهد: «مهمونی خداحافظی برای بهترین دوستم، دنی.»
در نتیجهی هماین گفتوگو، پائولا کتابی مینویسد به نام «آمبر براون مداد شمعی نیست». شخصیّت اصلی در این داستان دخترکیست نه ساله که کتاب با معرّفی او و صمیمیترینِ دوستاش، «جاستین دانیلز» آغاز میشود. «آنها در حساب و دیکته به هم کمک میکنند و وسایلشان را به هم قرض میدهند. امّا روزی که جاستین ناچار است بهخاطر کار پدرش از آن شهر برود و از دوست قدیمیاش جدا شود، ناگهان همهچیز به هم میریزد.»
پائولا برای خلقِ شخصیتِ داستانی خود از خصوصیاتِ اخلاقی و رفتاری «کری» استفاده میکند. حتّی از نظر ظاهری، «کری» و همتای ادبیاش شباهت دارند بهخصوص موهای ژولیدهی هر دو که انگاری با شنکش شانه شدهاند. نام و نامخانوادگی «آمبر براون» هم شوخیِ پائولا بود با همکارهایش که جدی شد. ماجرا چی بود؟
ماجرایی نبود که. مارک و لوئیز براون چشمانتظار بهدنیا آمدن فرزندی بودند، پائولا هم به شوخی میگوید اسم بچّه را بگذارند «آمبر». البته، مارک و لوئیز اسم دخترشان را میگذارند «الیزا» ولی، پائولا بیکار نمینشیند و رنگیترین دختر جهان را خودش به دنیا میآورد؛ آمبر براون. «آمبر» به معنی رنگ زرد کهربایی و «براون» به معنی قهوهای و ترکیب این دو رنگ هم رنگِ خردلی را میسازد. حدس بزنید دیگر چه اتّفاقی افتاد؟
چی؟ حوصلهی حدس و فیلان ندارید؟ پس لطفاً تشریف بیاورید فروشگاه کتاب افق و نگاهی به مجموعهی نه جلدی «آمبر براون» بیندازید. این کتابها پیشنهادهای خوبی برای همهی بچههای هشت تا ده ساله هستند. بهویژه دخترهایی که پدر و مادرشان از هم جدا شدهاند.
منتظرتان هستیم، با لبخند و دوستی.