می‌آیی و می‌رَوی
رنگ‌ها
مُدها
و مُدل‌ها را
کوتاه و بلند
تند و ملایم و سنگین
پا به پای فصول
می‌آوری و می‌بَری.

دیگر چه باشی چه نباشی
تنها کتابِ بالینیِ من شده‌ای
در این اتاقِ پر از کتاب‌های ناخوانده.

با این حواس پنجگانه‌ای که هیچ‌کدام
حساب نمی‌بَرد از من
هزار بار هم که آمده باشی
صدای پِت‌پِت ماشینت از کنار خیابان
هنوز گلویم را خشک
و مرطوب می‌کند کف دستانم را،

می‌آیی
می‌روی
و همیشه پیش از
پشت سر بستن در
طوری نگاهم می‌کنی
که انگار سقف دنیا از سنگ و
آسمان لرزه‌ای در راه.


شعر «آسمان لرزه» از کتاب «کبریت خیس»

***

عباس صفاری یکی از شاعران خوب معاصر است که شصت و دو سالِ قبل در یزد به دنیا آمد و با این‌که امروز در آن سوی مرزها زندگی می‌کند، ولی با شعرهایش آشنای بچه‌های دهه‌ی شصتی است. این روز را به دوستدارن شعر و به‌خصوص علاقه‌مندان به آثار آقای صفاری تبریک می‌گوییم و برای ایشان آرزوی سلامتی و شادکامی داریم.

راستی، «تاریکروشنا»، «خنده در برف»، «دوربین قدیمی» و «کبریت خیس» عناوین برخی از کتاب‌های آقای صفاری‌اند که فروش‌گاه کتاب افق موجود است. این کتاب‌ها توسط نشر مروارید چاپ شده‌اند و شامل شعرهای عباس صفاری از سال ۷۱ تا ۸۶ هستند.

 
درصورت تمایل، می‌توانید کتاب‌های عباس صفاری را از فروش‌گاه کتاب افق (خیابان انقلاب، کنار سینما سپیده، سر کوچهٔ اسکو) تهیه کنید.