«فوری روی گرداندم. می‌ترسیدم ترسِ توی چشم‌هایم مرا لو بدهد. چشم آدم همیشه مال دیگران است، کوتوله‌ی دیوانه و ناامیدی که درون آدم خانه می‌کند. منظورش را می‌فهمیدم. قرار نبود او را از پا بیندازد. قرار نبود این اتفاق برای ما بیفتد. ما از آن‌جو آدم‌ها نبودیم. بدبختی، بیماری، مرگ نابهنگام و این‌جور مصیبت‌ها برای برای آدم‌های خوب پیش می‌آمد، برای آدم‌های افتاده و چشم و چراغ دنیا؛ نه آنا، نه من. وسط معرکه‌ی زندگی ما و پیشرفت شاهانه‌مان، یک‌هو یک بیکاره‌ی عاطل و باطل، از وسط جمعیت بیرون آمده و الکی تعظیم می‌کند و برای ملکه‌ی مصیبت‌زده‌ی زندگی من حکم استیضاح تحویل می‌دهد.»

دریا

نوشته‌ی جان بنویل، ترجمه‌ی اسدالله امرایی، نشر افق، چاپ دوّم، قیمت 4500 تومان