معرّفی یک اثر؛ من ژانت نیستم

مجموعه داستان «من ژانت نیستم» اثر محمد طلوعی، در 91 صفحه و با 7 عنوان داستان به چاپ رسیده است. مجموعهای که با توجه به عنوانهای جذّاب، نثر خوشخوان و روایتهای پُرکشش، از کیفیت خوبی برخوردار است. نویسنده علاوه بر توجه به مضمونِ گذشته و نوستالژی، مسئلۀ هویّت ملّی و فردی ایرانی و ابراز این هویّت یا بعضاً هویتباختگی در رابطه با زنان و مردان جامعه خودی یا بیگانه، از فرم آثارش نیز غافل نبوده و به عنوان نمونه در داستان «داریوشِ خیس» با خلق شخصیّتهای متزلزل و استفاده از تکنیک کلاژ و بینامتنیّت در روایت یا در داستان «راه درخشان» با بیتوجهی کامل به پیرنگ در زنجیرۀ حوادث و در داستان «نصفِ تنورِ محسن» با خلق یک روایت از هم گسیخته و گاه فراتر از حد دانش راویِ اوّل شخص و خلق شخصیت جاهلی که در کمپ ترک کرده، علاقهمند به اُپراست! و در نهایت تبدیل به دلال و سارق عتیقهجات میشود و به رُم میرود! به مولفههای داستان پسامدرن نزدیک میشود. نکته درخور اینکه این نزدیکی به مولفههای پسامدرن در سطح مضمون نیز به اجرا درآمده که بسیار ارزشمندتر از بازیهای فرمی در پوستهی ظاهری اثر است. ...
متن کامل یادداشت کیمیا گودرزی را در داستاننامه بخوانید.
+ نوشته شده در چهارشنبه دوم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 15:47 توسط کتاب افق
|