دانیل کلمان، در ژانویه ۱۹۷۵ میلادی در شهر مونیخ متولد شد. او که دارای ملیت آلمانی اتریشی است در زمره مشهور‌ترین و موفق‌ترین چهره‌های ادبی معاصر ادبیات آلمان قرار دارد. آثار کلمان با وجود سن اندک او در میان بر‌ترین آثار ادبیات معاصر آلمان جای گرفته‌اند. از میان آثار او، اندازه‌گیری دنیا با ترجمه‌ی ناتالی چوبینه از سوی نشر افق منتشر شده که یکی از کتاب‌های پُرفروش کتاب افق نیز بوده است.

 پیشنهاد می‌کنیم گفت‌وگوی اختصاصی روزنامه‌ی خراسان را با این نویسنده‌ی سرشناس آلمانی را در ادامه‌ی این مطلب بخوانید و بعد، اگر برای خواندنِ آثارِ دانیل کلمان مشتاق شدید حتماً به فروش‌گاه کتاب افق سری بزنید و اندازه‌گیری دنیا را بخرید و بخوانید. پشیمان نمی‌شوید. این کتاب، پرفروش‌ترین رمان سه‌ دهه‌ی اخیر ادبیات آلمان بوده و نیویورک تایمز طنز خلاقانه و قصه‌پردازی آقای کلمان را با دیوید پینچون نویسنده‌ی نابغه‌ی آمریکایی مقایسه کرده و گاردین آن را نمونه‌ای از یک شاهکار مدرن اروپایی معرفی کرده و .... بله.


گفت‌وگوی اختصاصی با دانیل کلمان نویسنده‌ی سرشناس آلمانی
روزنامه‌‌ی خراسان - مورخ سه‌شنبه 1391/06/28

دانیل کلمان
، در ژانویه ۱۹۷۵ میلادی در شهر مونیخ متولد شد. او که دارای ملیت آلمانی اتریشی است در زمره مشهور‌ترین و موفق‌ترین چهره‌های ادبی معاصر ادبیات آلمان قرار دارد. او در دانشگاه به تحصیل در رشته فلسفه پرداخت و همین مسئله منجر به حضور رگه‌هایی پر رنگ از نگرش فلسفی در آثار او است. نخستین رمان کلمان با عنوان «تصور برن هلن» در سال ۱۹۹۷ میلادی منتشر گردید. نگارش رمان «زمان مالر» موجب شد تا کلمان به مسئله ادبیات داستانی ورودی جدی‌تر داشته باشد. آثار کلمان با وجود سن اندک او در میان بر‌ترین آثار ادبیات معاصر آلمان جای گرفته‌اند. او همچنین با نشریات مختلف و مهم ادبی همکاری می‌کند. از این نویسنده آثاری چون «زمان مالر»، «من و کامینسکی»، «اندازه گیری دنیا»، «شهرت» و مجموعه داستان کوتاه «زیر آفتاب» به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند. بیشترین ترجمه از آثار او در ایران توسط امیر حسین اکبری شالچی صورت گرفته است. آنچه پیش رو دارید گفت‌و‌گوی اختصاصی خراسان با این نویسنده مطرح آلمانی است که به صورت مکتوب و هنگام یک سفر کاری که او در خارج از آلمان بود انجام شده است.

 تعریف شما از ادبیات جهان چیست؟

 ادبیات جهان، ادبیاتی است که مخاطبش انسان به معنای کلان کلمه است. انسان به معنای افرادی که ممکن است در هر جایی وجود داشته باشند، بدون توجه به آنکه کجا متولد شده و رشد یافته‌اند و یا اینکه در چه کشوری زندگی می‌کنند. این‌‌ همان ایده و روشی است که انسان را جهانی می‌سازد و منجر به یکپارچگی انسان‌ها با یکدیگر می‌گردد.

 بهتر است ادبیات جهانی باشد یا منطقه‌ای؟

 بهتر است این گونه پاسخ دهم که ادبیات محلی و منطقه‌ای خوب، همیشه دارای جاذبه‌های جهانی و عمومی است. اگر ادبیات، خوب و مناسب باشد می‌تواند با همه گفت‌و‌گو کند. با هر کسی در هر مکانی. به همین خاطر شانس زیادی برای جهانی شدن دارد.

 تأثیر آلمان بر ادبیات جهانی را چگونه می‌بینید؟

 به نظر من همچنان مهم‌ترین تأثیر و نقش اساسی و اصلی ادبیات آلمان بر جهان، مرتبط با آثار نویسندگانی چون گوته، شیلر، کلاست و هولدرین است. این افراد بزرگ‌ترین نویسندگان ادبیات کلاسیک آلمان به حساب می‌آیند. در واقع افرادی که نام بردم بزرگ‌ترین مدافعان و حامیان فلسفه، زیبایی و آزادی بوده‌اند و به طور کلی باید گفت آن‌ها نقش و تأثیری بسیار ژرف بر فرهنگ بشری داشته‌اند.

 شما بسیار جوان هستید، اما خیلی هم موفق. چگونه؟

 من تا به حال چنین سؤالی را از خود نپرسیده و دلیل و رمز و راز آن را نیز نمی‌دانم. فقط می‌توانم بگویم که من دوست دارم داستان‌هایی را ابداع و تصور کنم. علاقه بعدی‌ام نیز به رشته تحریر درآوردن همین داستان‌ها است.

 نقش فلسفه در آثار شما چیست؟

 من به فلسفه علاقه زیادی دارم. اما آثارم هیچ پیامی را ابلاغ نمی‌کنند. در اساس من به پیام اعتقادی ندارم. ولی از سوی دیگر اعتقاد دارم که ما وظیفه داریم تا در کتاب‌هایمان پرسش‌ها و مسائل مهمی را مطرح سازیم. مسائلی مثل اینکه ما واقعاً چه کسانی هستیم؟ در زندگی به دنبال دست یابی به چه هدفی هستیم؟ و اصلاً چگونه باید زیست کنیم؟ این‌ها مسائل مهمی است که ما باید در آثار خود بدان‌ها بپردازیم.

 هدف شما از ادبیات چیست؟

 ارائه حس زیبایی.

 سوژه رمان «مساحی جهان» جسورانه به نظر نمی‌رسد؟

 بله، حتماً جسورانه است. اما باید بدانیم که در هر صورت و حالت دیگری، جذابیت و هیجانی برای سعی و تلاش و حرکت وجود نخواهد داشت.

 قهرمان رمان «من و کامینسکی» کیست؟

 خوب در واقع او یک ضد قهرمان به معنای کامل کلمه است. یک مرد بد و وحشتناک (به دلیل ویژگی‌های اخلاقی‌اش). مردی که خود را بسیار باهوش و در عین حال خونسرد فرض می‌کند. و خوب همین شخصیت راوی کتاب و ماجرا نیز هست. می‌توانم این نکته را هم بگویم که این نوع از روایت (صدای یک نفر که داستان را روایت می‌کند) برای من یک تجربه شخصی و آزمایش نیز بود. به علاوه اینکه با این کار تلاش کردم تا این مسئله که تا چه حد می‌توان مفهوم قهرمان را گسترش داد را بیازمایم. به نظر می‌رسد با وجود اینکه حتی در نگاه خواننده او شخصیتی منزجر کننده و به معنای درست کلمه افتضاح بود اما همین مخاطب در برخی نقاط با او همذات پنداری می‌کند.

 شما هنگام نوشتن به فروش آثارتان می‌اندیشید؟

 نه. من هیچ‌گاه به فروش و درآمد آثار خودم نمی‌اندیشم. به اضافه اینکه هیچ دلیل مشخصی هم برای فروش و موفقیت زیاد آثار و کتاب‌هایم ندارم. اصلاً از کجا معلوم این رقم‌ها ناشی از یک اشتباه عددی رایانه‌ای در یک نقطه از جهان نباشد. به هر حال واقعیت این است که من هیچ سرنخ یا کلیدواژه‌ای برای چگونگی این اتفاق ندارم.

 شناخت شما از ادبیات شرق چقدر است؟

 متأسفانه باید بگویم که ادبیات شرق را چندان نمی‌شناسم. و در این باره اطلاعات محدودی دارم. اما قول می‌دهم که این وضعیت را تغییر دهم.

 ادبیات آلمان با سایر کشور‌ها تفاوتی دارد؟

 خوب من فکر نمی‌کنم ادبیات در جهان امروز با تغییر جغرافیا دچار تفاوت‌های اساسی و بنیادینی شده باشد. اروپا بسیار کوچک شده است. ذره‌ای کوچک و به هم پیوسته که می‌تواند چیزی به نام ادبیات اروپا را بسازد. اما واقعیت این است که‌‌ همان طور که گفتم باز هم همین ادبیات اروپا با ادبیات آلمان در اساس دچار تفاوت و تمایز آن چنانی نیست.

 نژادپرستی در ادبیات معاصر آلمان چه جایگاهی دارد؟

 من نویسندگان آلمانی مختلفی را می‌شناسم. در میان نویسندگان متعدد آلمانی که آن‌ها را می‌شناسم بعید می‌دانم که هیچ یک از آن‌ها ایده‌های نژادپرستانه داشته باشند. به اعتقاد من تفکر و نگاه نژادپرستانه بسیار وحشتناک است.

 مهم‌ترین رویداد تأثیرگذار پس از جنگ جهانی دوم در آلمان چه بوده است؟

 به نظر من در این بازه زمانی که اشاره نمودید هیچ رویدادی وجود ندارد که نسبت به سایر اتفاقات ادبی تمایز داشته باشد. در واقع به اعتقاد من تمام حوادث ادبی پس از جنگ جهانی و یا فروپاشی دیوار برلین اهمیت و تأثیر یکسان دارند. برتری دادن یک مورد بر دیگران برای من مشکل است.

 رابطه جغرافیا (سرزمین‌های مختلف) و ادبیات چیست؟

 همیشه در طول تاریخ یکی از انگیزش‌های اساسی داستان سرایی سیر و سفر بوده است. یک فرد به مکان‌هایی دوردست سفر می‌کند و زمانی که از سفر باز می‌گردد داستان‌هایی برای روایت کردن دارد. همیشه همین طور بوده و ممکن است این گونه هم بماند.

 در مورد ارتباط ادبیات و بازار چه اعتقادی دارید؟

 باید بپذیریم که نویسندگان به طور کلی با فروش کتاب‌هایشان ادامه حیات می‌دهند. اما باز هم نباید فراموش کنیم که این کتاب‌ها باید سؤالاتی را نیز مطرح کنند. همین طور باید به آنچه که کار‌شناسان اقتصادی می‌گویند هم دقت کنیم. ما باید به مدد بازار فعال و زنده بمانیم، اما هیچ‌گاه نباید برای بازار قلم برداریم و بنویسیم. هر چند کاری پیچیده و مشکل است. اما به هر حال مسئله‌ای اساسی و الزامی است.

 آخرین کتابی که مطالعه کردید چه نام دارد؟

 آخرین کتابی که مطالعه کرده‌ام اثری است از «دنیل دنت» به نام «آگاهی توضیح داده شده». یک اکتشاف و جستجوی بسیار هوشمندانه و شگفت انگیز از چگونگی تولید هوشیاری و حس آگاهی در مغز و تصویر خیالی یک فرد نزد ما. این کتاب حقیقتاً اثری مهم و مهیج است.

 پدر و مادر شما هر دو هنرمند بوده‌اند. تأثیر این مسئله بر شما چه بوده است؟

 در واقع مسئله‌ای است در میان مسائل دیگر: من همیشه این اعتماد به نفس را داشته‌ام که باور کنم که برای من زندگی و ادامه حیات به عنوان عضوی از جامعه هنرمندان و یک هنرمند امکان پذیر است. دلیل این اعتماد به نفس این بود که کارهایی را که پدر و مادرم به عنوان یک هنرمند انجام می‌دادند، دیده بودم.

 چرا آثارتان تا این حد مخاطب دارد؟

 واقعاً دلیل این مسئله را نمی‌دانم. اما تلاش می‌کنم تا کار خود را به بهترین نحو به انجام رسانده و کتاب‌های خوبی بنویسم. شاید این کار تا حدودی کمک کند و راه گشا باشد.

 روش شما در نوشتن چیست؟

 فقط تلاش می‌کنم تا به عنوان یک کار مداوم نوشتن را ادامه دهم. زمانی که شروع به نوشتن یک رمان می‌کنم باید هر روزِ خود را با نوشتن تمام کنم تا زمانی که رمان به پایان رسد. به نویسندگان جوان هم توصیه می‌کنم تا از همین روش پیروی کنند و زمانی که نوشتن اثری را آغاز می‌کنند تا پایان یافتنش نوشتن را مداوم ادامه دهند.

 جوایز ادبی بر ادبیات چه تأثیری دارند؟

 جوایز ادبی نباید هیچ تأثیر مهم و بنیادینی در ادبیات داشته باشند. اما خوب تا زمانی که جوایز ادبی وجود دارند، دریافت آن‌ها خوب و لذت بخش خواهد بود. اما اگر جدی نگاه کنیم این شکل، به نوعی نویسندگان را تحت اشغال و انحصار خویش در می‌آورد. در واقع برای این نویسندگان مجراهایی را به منظور انتقال وسواس‌ها و تفکرات به دیگران تعریف و مشخص می‌کند.

 نقد ادبی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 خوب، من بررسی‌ها و گزارش‌هایی را که منتقدین در مورد آثار ادبی و کتاب‌ها می‌نویسند پیگیری و مطالعه می‌کنم و حتی از نمونه نقدهای هوشمندانه مطالبی را نیز می‌آموزم. اما متأسفانه مجبور به اعتراف این مسئله هستم که نقد و تحلیل‌های هوشمندانه بسیار بسیار نادر و کمیابی در روزگار ما یافت می‌شود.

 درباره ژانر چه تحلیلی دارید؟

 ببینم، اساساً دانستن این مسئله که ژانر چیست چه کمکی به یک نویسنده می‌کند؟ من هیچ‌گاه نظر و دیدگاه خاصی در مورد واژه ژانر نداشته‌ام. ما می‌توانیم معنی ژانر را در یک فرهنگ واژگان یا در ویکی پدیا بیابیم و مطالعه کنیم. اما دانستن این تعریف چه سودی به حال نویسنده خواهد داشت؟

 روایت در آثار شما بسیار متغیر است؟

 من همیشه تلاش می‌کنم در هر کتابی لحن و روایت مناسب و به جا با ساختار آن را انتخاب کنم. پس طبیعی است که متناسب با هر اثر روایت‌های متفاوت و متنوعی وجود داشته باشد. ولی واقعیت این است که یک سیستم از پیش تعیین شده و قاعده‌مند وجود ندارد.

 کدام نویسنده بیشترین تأثیر را بر شما داشته است؟

 البته که گوته. به علاوه نویسندگانی چون ول‌تر، توماسمان و ولادیمیر ناباکوف.

 ایده‌های داستانی چگونه در ذهن شما شکل می‌گیرند؟

 باید اعتراف کنم که بهترین ایده‌ها و داستان‌ها در وان حمام به سراغ من می‌آیند. به همین خاطر استفاده از یک حمام آب گرم همیشه برای من مفید بوده است.

 چرا به جای داستان نویسی به هنر دیگری نپرداختید؟

 شاید دلیل واقعی این مسئله این باشد که من هیچ‌گاه نتوانسته‌ام یک نقاشی بکشم. حتی یک شنونده خوب برای شنیدن موسیقی نیستم و گوش موسیقایی خوبی ندارم. استعداد سرایش یک خط یا بیت قافیه‌مند را هم ندارم. بنابراین تنها شانس من استفاده از استعداد داستان سرایی‌ام است.

 و سخن آخر؟

 از علاقه روزنامه شما به آثار و کتاب‌هایم سپاسگزارم.