نرم نرمک میرسد اینک بهار
حالیا معجزهی باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران را
باور کن.
فریدون مشیری
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 23:45 توسط کتاب افق
|
نشانی: تهران، خیابان انقلاب، کنار سینما سپیده، سر کوچه اسکو