خونآشامهای سیامک گلشیری به «جنگل ابر» رسیدند
این خوشحالی تنها به دنیای ادبیات محدود نمیشود و باید بگوییم بهطور کلی وقتی خبرهای فرهنگی خوب به ما میرسد، خوشحال میشویم. اصلا باید بگوییم که این ستون را به همینمنظور به راه انداختیم تا این خبرها را همینجا اعلام کنیم و علاوه بر اینکه خودمان خوشحال میشویم، مخاطبان را هم خوشحال کنیم. برای ستون یک دقیقه سکوت امروز به سراغ سیامک گلشیری رفتهایم. این نویسنده اصفهانی این روزها مشغول نوشتن داستانهایی برای رده سنی نوجوانان است. او روایتهای خودش را از داستانهای هزار و یک شب، برای نوجوانان تهیه کرده و قصد دارد این مجموعه را در چند جلد بهزودی روی پیشخوان کتاب فروشیها بفرستد. این نویسنده خلاق و پرکار درباره دغدغههای این روزهایش به فرهیختگان میگوید: « این روزها حال و هوایی مانند بقیه دارم و دلمشغولیهایم درست مانند تمام مردم ایران است، اما
علاوه بر اینها در حال تمام کردن یک پروژه نیمهکاره هستم. کتابی به نام «زیباترین داستانهای هزار و یک شب». این روزها مشغول نوشتن این مجموعه هستم. تا به حال دو جلد از این کتابها آماده شده است و به تازگی نوشتن جلد سوم را شروع کردهام. داستانهای هزار و یک شب، همه زیبا هستند، اما تعدادی از این داستانها برای من لذت
بخشترند. این داستانها را انتخاب کرده و به روایت خودم آنها را بازنویسی میکنم. این داستانها از نظر من بهترین قصههای هزار و یک شب هستند. هسته اصلی داستانها به قوت خود باقی است. من تنها جاهایی از داستان را که به نظر باورپذیر نیست و اتفاق افتادنش کاملا غیرممکن است، به روایت خودم تنظیم کردهام. این تنها کاری است که این روزها انجام میدهم، ضمن اینکه منتظرم نشر افق سری چهارم از داستانهای «خونآشام» را به چاپ برساند. عنوان این کتاب «جنگل ابر» است و داستانی در همان حال و هوا دارد. علاوه بر این کتابهای «مهمانی تلخ»، «نفرینشدگان»، «تهران کوچه اشباح» و «نان آن سالها» هانریش بل به چاپ مجدد رسیدهاند. به جز اینها دیگر کار خاصی انجام نمیدهم و تمام ذهنم را به نوشتن داستانهای هزار و یک شب معطوف کردهام.» داستانهای سیامک گلشیری همگی یک ویژگی دارند، بهشدت واقعی هستند و گاهی شما را به این شک میاندازند که آیا این داستانها واقعی هستند؟ در حقیقت گلشیری آنقدر برای همه قصه تعریف کرده است که گاهی میگوید: «فکر میکنم در یک رمان زندگی میکنم.» او همیشه داستانهایش را با یک سبک متفاوت مینویسد. خودش هم میگوید قبول دارد که همیشه در حال تغییر کردن است: «مسلما مدام در حال تغییر کردن هستم. این را خودم متوجه میشوم. الان برخی از داستانهای مجموعه داستان اولم را دوست ندارم. دلیل این تغییر را این میدانم که مدام در حال کتاب خواندن هستم. مدام فیلم میبینم و به هیچعنوان قصد ندارم از این حال و هوا دربیایم. من تمام زندگیام را وقف قصه گفتن کردهام و کمکم دارد باورم میشود که دارم توی یکی از رمانهایم زندگی میکنم. فکر میکنم کسی که به کتابهایی که در آغاز دوران نویسندگیاش خوانده، اکتفا نکند، سیر رو به جلویی را پشت سر میگذارد.»
نوشتهی المیرا حصارکی در روزنامهی فرهیختگان

خونآشامهای سیامک گلشیری را میتوانید از فروشگاه کتاب افق تهیه کنید.